آغاز مبارزه

علامه شیخ محمد تقی بهلول در راستای تبلیغ دین در ابتدای طلبگی خود در زادگاه خود؛ شهر گناباد به مخالفت با فرق صوفیه و افشاگرى علیه آنان مى پرداخت. وقتى پدر ایشان، جان وى را در خطر دید، او را به سبزوار فرستاد. علامه بهلول رمضان آن سال در سبزوار به منبر رفت و شروع به انتقاد از کارهاى خلاف شرع رژیم و مأموران ستم شاهی کرد. در ابتداى ماه محرم آن سال امان الله خان پادشاه افغانستان که از سفر ترکیه و دیدار آتاترک باز مى گشت، به سبزوار رسید. پیش از آمدن او باغ ملّى سبزوار را آذین بسته بودند. زنان رقاص با مشروبات الکلى آماده پذیرایى از امان الله خان بودند. مؤمنین سبزوار  جرئت مخالفت نداشتند. شیخ بهلول ساعت چهار بعدازظهر آن روز به باغ ملّى و محل جشن رفت. آن منظره را تماشا کرد و آهسته آهسته شروع به گریه کرد. به تدریج مردم دور او جمع شدند. شیخ که فرصت را مناسب مى دید، شروع به صحبت کرد:

من تأسف مى خورم که چرا باید شب اوّل محرم شهر ما مثل شهر شام، زینت شود و دشمنان دین در این باغ عیاشى کنند و کارهاى خلاف شرع انجام دهند. باید این بساط برچیده شود. به تدریج با حضور انبوه مردمى که به حمایت از بهلول جمع شده بودند، شهردار سبزوار مضطرب و لرزان به مأموران شهربانى دستور داد؛ بساط جشن را جمع کنند. امان الله خان که باخبر شده بود، نظم سبزوار به هم خورده است، همراه میزبانش تیمورتاش با عجله از شهر گذشت و تا نیشابور در هیچ کجا توقف نکرد. پس از این ماجرا شیخ بهلول با پاى پیاده از سبزوار عازم قم شد، سفرى که حدود یک ماه و نیم طول کشید.

---------------------------------------------

خاطرات سیاسى بهلول، محمد تقى بهلول، انتشارات پیام عترت، ص ۲۵ – ۳۰٫

موضوع سایت رویش: