ارزشهاي اخلاقي و خودگرايي روانشناختي
احمدحسين شريفي/ حسين باقري
چكيده
هنري سيجويك خودگرايي را نظريهاي اخلاقي ميداند كه شبيه سودگرايي است. سودگرايان بر آن هستند كه فرد بايد در صدد حداكثر كردن خير و خوبي همه يا بيشتر انسانها در جهان باشد. اما خودگرايان معتقدند كه تنها خوبياي كه فرد بايد درپي آن باشد، خوبي خود اوست. اين خودگرايي، كه «خودگرايي اخلاقي» ناميده ميشود، بايد از اين فرضيه تجربي، كه انسانها درصدد حداكثر كردن خوبي خودشان هستند، تمييز نهاد. خودگرايي اخلاقي، ميتواند با رفتاري كه به نفع ديگران است موافق باشد، زيرا غالباً بهترين راه براي ارتقاي خير و خوبي، روابط مشترك است، اما خودگرايان نميتوانند توجيه دگرگرايانه براي اينگونه مشاركتها را بپذيرند. در واقع، دگرگرايي خير ديگران را صرفاً به سبب خود ايشان ميخواهد، در حالي كه خودگرايان تأكيد ميكنند كه بايد هدف غايي انسان صرفاً خير خودش باشد.
مسيحيت همواره «حب ذات» را بخشي از ذات ما و نيز تأثيرات آن را به طور محدود قابل قبول ميدانست. در بسياري از ديدگاهها و ايدئولوژيها، حب ذات منشأ تمام خواستها و حركات انساني خوانده شده است. اما مقولاتي چون فداكاري و از جان گذشتگي ميتوانند، تناقضي بر اين مدعا باشند.