ارزش علم و احترام معلم نزد فخر رازی

در کتاب « معجم الادباء» از ابوطالب عزیز الدین از ادباء و علماء قرن ششم هجری نقل  شده است  که :
 در زمانی که فخر رازی به مرو آمده بود منزلتی بزرگ و آوازه ای بلند و ابهتی عظیم داشت به نحوی که به احترام او کسی سخنش را قطع نمی کرد و در مقابل او نفس نمی کشید.
 من برای استفاده از محضر او به محضرش آمد و شد داشتم.

 روزی به من گفت: دوست دارم برای من درباره سلسله نسب طالبیون ( فرزند ابوطالب) کتابی بنویسی تا آن را بخوانم چون نمی خواهم  در این مورد جاهل باشم.
گفتم می خواهید به صورت مشجر انساب ایشان را ترسیم کنم با یه صورت نثر بنویسم؟
 گفت: من چیزی می خواهم که آن را حفظ و از بر کنم و نوشته مشجر قابل حفظ کردن نیست، گفتم: سمعا" و طاعة"

رفتم و کتابی را که اسم آن را « الفخری» گذاشتم نوشتم و برایش بردم.
چون آن کتاب را دید از مسند شخصی خودش پائین آمد و بر بوریائی که در آنجا بود نشست و به من گفت تو بر این مسند بنشین.
من نشستن بر آن مسند را در حضور او جسارت دانستم ولی او با نهیبی سخت مرا مخاطب ساخت و گفت در جائی که من می گویم بنشین.

از مهابت او بی اختیار در جائی که گفته بود نشستم و او در مقابل من نشست و آن کتاب را در حضور من قرائت کرد و مواردی را که برایش نامفهوم و پیچیده بود از من سؤال می کرد تا اینکه تمام کتاب را نزد من خواند و سپس به من گفت:
 اکنون در هر کجا که می خواهی بنشینی بنشین، که همانا این کتاب علم است و تو در این علم استاد من هستی و من شاگرد تو که در حضورت شاگردی می کنم و استفاده می کنم و از ادب نیست که شاگرد جز روبروی استاد در جای دیگری بنشیند.
پس من برخاستم و او در مسند خود نشست و من بر بوریائی که او نشسته بود نشستم و به قرائت در حضور او پرداختم».

 

http://serajnet.org/userfiles/www.salehin.com/fa/salehin/hekayat/Paydari/index.htm

موضوع سایت رویش: