تجرّد

آيا تجرّد روح از جسم براى افراد حاصل مى‏ شود؟
 ج: براى اولياء اتّفاق مى‏افتد، حتى مرحوم سيد هاشم حدّاد سه روز حالت تجرّد برايش حاصل شد، كه البته مكاشفه اين طول زمانى را ندارد؛ و با مداومت ذكر يونسيه با شرايطش تجرّد مى ‏آيد.
 
 ياد معشوق
انسش با خدا خيلى زياد بود؛ مخمور جام عشق و نام و ياد معشوق بود و اين حالت در چهره او هميشه نمايان بود.
 
 رفيق اصلى خداست
فرمودند: به يكى از عرفاء گفتند: چرا رفيق انتخاب نمى‏ كنى؟ فرمودند: رفيق (اصلى من) خداست و غيور است، اگر او ببيند كه با كسى رفاقت كنم به او برمى ‏خورد، لذا رفيق پيدا نمى ‏كنم.
 
 انگار صد هزار

يك «لااله‏الّااللَّه» مى‏گفتند، آدم يك جورى مى‏شد. يك «يا لطيف» مى‏ گفتند، انگار كه در حضور خداى تعالى نشسته ‏اند. يك «بسم‏ اللَّه‏ الرحمن‏ الرحيم» مى ‏گفتند، انگار صدهزار «بسم ‏اللَّه‏ الرحمن ‏الرحيم» گفته ‏اند و اين چيزى است كه طرف بايد خودش ببيند، بچشد و خيلى قابل انتقال نيست.
 

در آيه «اذا اَرادَ شَيئاً اَن يَقُولَ لَهُ كُن فَيَكُون» (يس 82) اين «كُن» چيست كه مى ‏گويند: بين كاف و نون اسمى از اسماءاللَّه ‏است؟
 ج: اين كُن وجودى است بدون درنگ و تأمّل، و هر آن هم وجود دارد، زيرا قوله فعلُه، قول حق، فعلش است در هر زمان مى‏ باشد.
وجود از وجود حق است و در همه موجودات است به چه نحو مى‏ باشد؟
 ج: كُنه وجود حق در غايت خفاء است، و همه موجودات وجودشان از حق است، حتّى عقرب وجود اصلى‏ اش به حسب حيات خير محض است. به تعبير ديگر وجود همه تابع و اشعه آن وجود حقيقى است.
 

در كتاب منظومه سبزوارى آمده است «و كُنهُهُ فِى غايَةِ الخِفاء» منظور چيست؟
 ج: كُنهِ وجودى صورت ندارد، ماهيّت ندارد تا به عقل درك شود. لذا در غايت استتار و خفا مى‏ باشد.
 
چه كار كنيم تا با خدا رفيق شويم؟
 ج: حالت توجه به او داشته باشيد تا با خدا رفيق شويد، نه او رفيق است بلكه شفيق هم مى‏ باشد.

منبع: http://erfanekeshmiri.ir/pages/akhlagh

موضوع سایت رویش: