سخنرانی عربی آیتالله مدنی در شهر سوسنگرد به نقل از مقام معظم رهبری
در یکی از دفعاتی که سوسنگرد آزاد شده بود – بعد البته مجدداً اشغال شد – بنده در اهواز بودم و میخواستم به سوسنگرد بروم، لباس نظامی تنم بود. در این بین دیدم که آقای مدنی از تهران به دنبال ما به اهواز آمدهاند. گفتند: کجا میروید؟ گفتم: میرویم سوسنگرد، گفتند: من هم میآیم، ایشان را هم بردیم، در آنجا ظهر نماز خواندیم و من قدری با مردم صحبت کردم. من فارسی حرف میزدم و نمیتوانستم از حفظ عربی نطق کنم، به خصوص با لهجه بومی و مردمی. ایشان گفتند: «من با مردم حرف میزنم.» و منتظر نشدند. بعد از اینکه من صحبت کردم، جمعیت مسجد تقریباً متفرق شد. ایشان رفتند توی مردم و یک وقت دیدیم جماعت عظیمی از زن و مرد را دور خودشان جمع کردهاند و با لهجه حرف میزنند. یک سخنرانی حسابی گرم که مردم را به هیجان آورد.
خاطرهای که من مکرر نقل میکنم در همان جماعت آنجا بود که مردم یک زنی را نشان دادند و گفتند وی، هفت هشت تا از مهاجمان عراقی را با چوب کشته است. یعنی حرف آقای مدنی و آن شور و هیجانی که ایجاد کرده بود، همه را به شور و هیجان آورد. این چنین میتوانست با آن قشر مردم ارتباط برقرار کند.
در نخستین سمینار ائمه جمعه که ما در قم تشکیل دادیم همه علمای ائمه جمعه سراسر کشور و علمای بزرگ و همه شهدای معروف همه در آنجا بودند. چند نفر از علمای سنی و شیعه سخنرانی کردند و بعد آقای مدنی در کنجی ایستاد. من یادم نمیرود آن منظره که ایشان آغاز کردند به صحبت کردن و اشک از چشمانشان میچکید.
در روایات داریم که حضرت دعا میخواندند اشک مثل قطراتی که از لب مشک جاری میشود، مشکی را که میبندند، همین طور مرتب چک چک میکند. من در چهره آقای مدنی دیدم که این جریان اشک از دو چشم ایشان روی محاسن شریفش سرازیر بود، همین طور جاری بود و حرف میزد. آن روز ایشان تمام مجلس را منقلب کرد و ارتباط داد.
منبع: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13930619000148