سیره اخلاقی شهید مدنی در اهتمام به فرهنگ حجاب
در اسناد ساواک چنین آمده است:
نامبرده اولین روزی که بالای منبر رفته، وعظ نموده گفته بود:
ای اهالی آذر شهر! در موقع آمدن به ایران در کرمانشاه بعضیها از من پرسیدند: اهل کجا هستی؟ گفتم: آذرشهر.
آنها گفتند: آذر شهر شراب خوبی دارد که در تمام ایران مشهور است.
سپس اضافه کرده: وجود کارخانه مشروب سازی در شهرستان چه معنی دارد؟ اگر از روز اول شما به آنها جنس نمیفروختید، آنها میرفتند.
در جلسات بعدی ضمن وعظ خود، راجع به دبستان دخترانه اظهار نموده: اسم خود را مسلمان گذاشتهاید و دختران شما در دبستان درس بیعفتی میآموزند، باید به این جریانات خاتمه داد.
در یک جلسه وعظ دیگر، موضوع کلاه پهلوی و لباس متحد الشکل را به میان آورده و اظهار داشته است: من سفارش کردهام از تبریز کلاههای پوستی بیاورند. هر کس از آن کلاهها نگذارد، دیگر برای نماز جماعت به مسجد نیاید.
ضمناً به مقامات دولتی من جمله بخشداری شهربانی و فرهنگی تکلیف شاق مینمود که در ظرف ۱۵ روز باید کارخانه مشروب سازی و دبستان دخترانه را ببندند. گفته بود: هر گاه اقدام نکردند، مجبورم به جوانان مسلمان دستور دهم، جبراً اقدام به بستن آنها بنمایند.
ضمناً به تحریک نامبرده از طرف مریدانش، نسبت به کسانی که از گذاردن کلاه پوستی خودداری مینمود، علناً از هیچ گونه تهدید خودداری نمینمودند.
آقای مدنی همه روزه با وعظ و خطابه، موجبات تشنج را فراهم میکرده؛ اینکه در روز عید فطر کلیه اهالی را برای ادای فریضه نماز جماعت به بالای تپه کنار شهر برده و پس از گذاردن نماز و سخنرانی، به طور دسته جمعی به طرف کارخانه شرابسازی آذرشهر حمله نموده، قصد تخریب و آتش زدن آن را داشتند که از طرف مأمورین شهربانی با اطلاع قبلی و اخذ تدبیر اسلحه، جلوگیری به عمل آمده.
مراتب مکرراً به عرض تیمسار ریاست وقت شهربانی های آذربایجان رسیده و دستورات لازم در این خصوص صادر شده که در پرونده امر موجود است.
چون آقای مدنی دائماً با حرفهای تحریک آمیز اهالی را نسبت به مأمورین دولت و مخالفین خود عصبانی نموده و درصدد اغتشاش بوده، هیئت مخصوصی مرکب از آقایان دادستان تبریز و سرکار سرهنگ مقدم و چند نفر دیگر به آذر شهر اعزام، حضوراً مراتب را مشاهده، پس از نصایح لازم، گزارش خود را به مقامات مافوق تسلیم نمودهاند.
آقای مدنی نیز پس از مذاکره با آقای دادستان، در وعظ خود به اهالی تذکر داده: شما فعلاً در مورد کارخانه شرابسازی و دبستان دخترانه اقدام نکنید؛ زیرا آقای دادستان قول دادهاند تا ۱۵ روز دیگر شخصاً اقدام نمایند. هر گاه اقدامی نشد، آن موقع خودمان اقدام خواهیم کرد.
سپس آقای مدنی به تبریز احضار، جناب آقای استاندار آذربایجان به او دستور داده بودند که منبعد نباید در آذرشهر بماند. لذا آقای مدنی به آذر شهر آمده، عائله خود را برداشته به نجف اشرف مراجعت نموده است. با اینکه پس از رفتن آقای مدنی و بازداشت شدن عده ای از اطرافیان متعصب او، تا اندازهای در رفتار و کردار مریدان او تغییراتی حاصل شده است؛ ولی تا سال قبل هنوز عده زیادی کلاه پوستی سیاه رنگ بر سر گذاشته و خود را از اتباع نامبرده به شمار میآوردند که برای ختم غائله با صلاحدید بخشداری از طرف شهربانی، دستور تعویض کلاههای پوستی صادر و اجرا گردید.
مع هذا در حال حاضر یک کارخانه قالی بافی و یک مغازه خواربار فروشی به نام حقیقت و یک دبستان ملی به نام مدرسه دینی، از طرف مریدان او تأسیس ولی اکنون نگهداری میشود.
در مورد مدرسه دینی نیز با اینکه دستور بستن آن از طرف وزارت فرهنگ صادر شده بود، به علت کمبود مدارس دولتی فعلاً دائر بوده، ولی معلمین آن همگی با کلاههای نخی و ریش و رفتاری که تظاهر شدید به دیانت نموده و محصلین را به استعمال همین وضع و قیافه ترغیب مینمایند.
بدیهی است مأمورین و متصدیان ادارات مخصوصاً بخشداری و شهربانی و فرهنگ باید با هوشیاری و مداقه کامل، اعمال و رفتار این اشخاص را تحت نظر گرفته و از کوچکترین عمل بی رویه و بیاحتیاطی کهجنبه مبارزه علنی با این دسته را داشته، خودداری نمایند، تا از بروز هر گونه بینظمی و اغتشاش احتمالی جلوگیری به عمل آید.
رئیس شهربانی آذرشهر سروان مجیدی.
(صادق گل زاده: شهید اخلاق و فضیلت(یادنامه شهید محراب آیت الله مدنی)، ضمیمه اسناد ص۷-۱۰ س.)