لوح محو و اثبات

ذرّیه

يكى از شاگردان استاد گفت: «سالى به مدينه رفتم و از حضرت سجاد (عليه السلام) ذرّيه خواستم كه اهل علم و باتقوا باشد. بعد از مسافرت روزى براى كارى نزد استاد استخاره گرفتم. ايشان فرمود: ذريه تو خيلى زياد مى ‏شود درست همان حاجتى كه از امام سجاد (عليه السلام) خواستم را فرمود».

لوح

روزى كسى از استاد سؤال كرد عمر شريف شما طولانى است، فرمود: بله، ولى اواخر از رفتن از دنيا و دفن شدن در حرم حضرت معصومه (‏عليها السلام) صحبت مى‏ كرد.
 يك هفته قبل از وفات به يكى از دوستانش فرمود: هفته ديگر مى ‏آيى، اما مرا نمى‏ بينى و همين طور هم شد.
 از آيه 39 سوره رعد «يمحوا اللّه ما يشاء و يثبّت و عنده امّ الكتاب» استفاده مى ‏شود كه محو از بين بردن چيزى است و اثبات بر جا گذاشتن چيز ديگر. آيه مطلق است و قيدى به آن نخورده است. حكم محو و اثبات، حكمى است عمومى كه تمامى حوادثى كه به حدود زمان و اجل محدود مى‏ شود، دست خوش آن مى ‏گردند. جهت تغيير، دست خوش مرگ و زندگى، زوال و بقا و انواع دگرگونى ‏ها مى ‏شود و يكى جهت ثبات است كه دگرگونى نمى ‏پذيرد.
 گوييم قضا، ثابت است و قَدَر به سبب علل و عواملى كه خداوند آن را مى ‏داند، قابل تغيير است و عمر هم در قَدَر الهى قابل كم و زياد است. 
 
اصطلاحات

وقتى يكى از بزرگان علم و دانش به ديدن حضرت استاد آمده بود و ساعتى نشست و مطالب مختصرى هم گفته شد و بعد رفت. از جنابش پرسيده شد: ايشان را چطور ديديد؟ فرمودند: از سينه (يا از گردن) به بالا را اصطلاحات علمى پر كرده بود. 
 
 درویش

روزى يكى از اهل دانش به منزل استاد آمدند، تا از ايشان استفاده ببرند؛ استاد به قيافه او نگاه مى ‏كردند. بعد از رفتن، سؤال شد ايشان چطور بودند؟ فرمودند: او درويش (مسلك) است. در واقع آن شخص در زمره يكى از سلاسل معروف بود.
 
فکر

يكى از تلامذه، پدر خود را منزل استاد براى ملاقات آورده بود. ساعتى نشست و حرفى نمى ‏زد. بعداً از استاد سؤال كرد: پدر مرا چطور ديديد؟ فرمود: همش توى فكر بود. آن تلميذ عرض كرد: درست است؛ ايشان هم مشكل خانوادگى دارد و هم به امراضى جسمانى دچار است، براى همين دائماً در فكر است. 

مانع

پسر يك آقايى ازدواج كرد و منجر به طلاق مى ‏شد و ظاهراً مشكل را نسبت به عروس مى ‏دادند.
 به مرحوم استاد اين مطلب را عرض كردند؛ ايشان فرمودند: مانع از پسر مى ‏باشد. آنان عروس را طلاق دادند و سپس براى پسرشان زنى جديد گرفتند. بعد از مدتى معلوم شد كه بچه ‏دار نشدن از عروس اول و دوم، مانع از پسرشان مى‏ باشد و پى به كلام استاد بردند كه از اول فرموده بود، مانع از پسر آنان است.
 
منبع: http://erfanekeshmiri.ir/pages/news

موضوع سایت رویش: