نماز صبح آیت الله معصومی همدانی

مرحوم آیت الله آخوند معصومى، مرد خدا، اهل دعا، حلیف خلوت و جلیس‏ تهجّد و انیس جلوت بود او این سیر و سلوك باطنى و عرفانى را از استاد بزرگوارش ‏مرحوم عارف ربّانى و سالك صمدانى، آقاى حاج میرزا جواد آقا ملكى تبریزى ‏فرا گرفته بود. استادى كه همیشه به او ارادت مى ‏ورزید و ذكر جمیلش، همیشه بر سر زبانش بود.

در یكى از تابستان‌هاى سال 43 ه.ش بود كه در همدان بودم، ظهر روز پنج شنبه استاد بزرگوار موقع مراجعت ‏به منزل فرمودند: عصر ساعت‏ 3 و 4 ، جهت‏ افتتاح مسجد نوبنیاد كبوتر آهنگ ما را دعوت كرده‏ اند و وسیله هم مى‏ آورند، شما هم ‏اگر علاقه داشته باشید یكى دیگر از شهرهاى ما را ببینید، مى‏ توانید همراه ما باشید.

اینجانب كه حضور در محضر آن عالم ربّانى را بسیار دوست مى‏ داشتم و از خداوند متعال چنین فرصتى را مى‏ طلبیدم، منتظر ماندم. ساعت موعود، تعدادى اتومبیل كرایه‏ دم در مدرسه آماده شد و حضرت آیت الله نیز تشریف آوردند و جمعى از شاگردان، یاران و اصحاب او، مانند حجج اسلام: مرحوم آقاى شیخ على انصارى و شیخ رضا انصارى و دكتر مقصودى و شیخ احمد مروّج و سجادى و ... نیز حضور پیدا كردند، كه ‏مجموعا متشكل از 15 و 16 نفر بودیم، به اتفاق راه افتادیم. اهالى متدیّن كبوتر آهنگ، مشتاق زیارت آقا، تا چند كیلومترى شهر همدان به استقبال شتافته بودند تا ایشان را با تجلیل و تكریم هر چه با شكوه‌تر به شهر خود وارد سازند. مردم روى كامیون‌ها و وانت‏ بارها و اتوبوس‌ها به انتظار ایستاده بودند و با سلام و صلوات و پخش قرآن از بلندگوهاى نصب شده بر اتوبوس‌ها به استقبال آمده بودند. آنان پشت‏ سر جمع ما راه‏ افتادند، ولى در نزدیكى‏ هاى كبوترآهنگ غوغا و هل هله عجیبى بود. اگر اغراق نباشد تمام مردم شهر بیرون آمده بودند. مسجد نوبنیاد در اوایل دروازه شهر قرار داشت. آیت ‏الله و یاران حدود ساعت 5 وارد مسجد شدند. یكى از وعّاظ معروف همراه، به منبر تشریف بردند و از احساسات گرم مردم و از زحمات و مساعى بانیان مسجد تقدیر و تشكر شایسته به عمل آوردند و نماز مغرب و عشا را پشت‏ سر آیت الله آخوند به اتفاق‏ مردم میزبان و خون گرم، با شكوه خاص برگزار نمودیم تا این كه ما را به منزل یكى از محترمین شهر راهنمایى كردند كه جمعى از علما و اخیار و اعیان شهر نیز در آن منزل ‏با شكوه دعوت داشتند.

جمعى از اعیان شهر حاضر بودند. شام صرف شد و شكر خدا و دعا به عمل آمد. مردم مشتاق ‏شهر به آسانى محضر آیت الله آخوند را ترك نمى‏ كردند. به هر ترتیب بود، با تاخیر فراوان موقع استراحت فرا رسید. حدود 20 و 25 رختخواب در همان محل پشت‌بام ‏پهن كردند. كم سن‏ترین فرد گروه، حقیر پر تقصیر بود كه بى‏ رختخواب ماندم، ناچار آخرین رختخواب را به زور نزدیك رختخواب استاد جا دادند، ولى با توجه به طى ‏مسافت و فشارى كه در موقع استقبال وارد آورده بودند و با توجه به صرف غذاهاى ‏طبیعى محلى و صرف دوغ و ماست دهاتى خوشمزه و تازه و با توجه به هواى لطیف ‏و دلنواز كبوتر آهنگ، وقتى دوستان سر به بالین بردند، از خر و پف برخى و ناله و زارى‏ برخى دیگر و از خواب اصحاب كهف جمعى مشخص بود كه نماز صبح جمعى مورد تهدید قضا و فوت قرار خواهد گرفت. شاید اگر دعاها و تهجد حضرت استاد نبود، حقیر نیز یكى از آن نخستین‏ ها بود كه نمازش قضا مى‏ شد.

حدود ساعت‏3 نصف شب بود كه زمزمه‏ هاى عارفانه و دعاهاى آرام‏ بخش و دلنواز حضرت استاد مرا از خواب بیدار نمود. دیدم ایشان در كنار رختخواب خود رو به قبله نشسته‏ اند و مشغول دعا و ذكر مى‏ باشند. تا بیدار شدم فرمودند: آقاى عقیقى!

خوب شد بیدار شدى، مى‏ خواستم ظرف آبى را فراهم كنى تا وضو بسازم. پائین رفتن ‏من در تاریكى مشكل است و اگر چراغ روشن شود رفقا بیدار مى‏ شوند. فورا به حیاط پائین آمدم و آفتابه را از تلمبه چاه پر کردم و به پشت‏ بام رساندم استاد وضو ساختند و مشغول نماز شب شدند. با خضوع و خشوع و طمانینه كامل راز و نیاز را ادامه دادند و تا نزدیكى‏ هاى صبح مشغول نماز و دعا بودند. زمزمه‏ هاى روحبخش العفو، العفو او هنوز هم در گوش‌ موج مى‏ زند و تسلّى دهنده جان است. صبح شد، پیش از نماز واجب آن، دو ركعت نافله‏ اش را انجام دادند، سپس به آرامى اذان و اقامه گفتند و نماز صبح را شروع نمودند. حقیر نیز اقتدا كردم و چند نفرى هم از جمع یاران بیدار شدند و خود را به نماز جماعت رساندند پس از انجام نماز و اداى تعقیبات به رختخواب رفتیم و استراحت ‏به اصطلاح خواب قیلوله. دم طلوع آفتاب دیدم صداى یكى از خواب ماندگان از اصحاب آقا بلند شده است: حضرت آیت الله! حضرت آیت الله! زودباش آفتاب دارد مى‏ زند ... زود باش نماز قضا نشود!...

گفتم: اى غافل! خودت را بیدار كن! زاهد شب و شیر روز و مرد تهجّد و عبادت؛ ‏ساعت‌ها است كه بیدار و هوشیار است.

خداوند متعال قبرش را پر نور و روانش را شاد و روح پرفتوحش را دعاگوى ما نیز قرار دهد!

منبع:

فقهای نامدار شیعه، عبدالرحیم عقیقی بخشایشی

http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=40501