نهی از منکر به سبک جدید
ماجرای اشعار ناقوسیه
آخوند ملا حسینقلی همدانی در یکی از سفرهای خود، با جمعی از شاگردان به عتبات عالیات میرفت.
در بین راه، به قهوه خانهای رسیدند که جمعی از اهل هوی و هوس در آن جا میخواندند و پایکوبی میکردند.
آخوند به شاگردانش فرمود: یکی برود و آنان را نهی از منکر کند.
بعضی از شاگردان گفتند: اینها به نهی از منکر توجه نخواهند کرد.
فرمود: من خودم میروم. وقتی که نزدیک شد، به رئیسشان گفت: اجازه میفرمایید من هم بخوانم، شما بنوازید؟ رئیس گفت: مگر شما بلدی بخوانی؟ فرمود: بلی. گفت: بخوان.
آخوند شروع به خواندن اشعار ناقوسیه حضرت امیر مؤمنان ـ علیه السلام ـ کرد.
لا اله الا الله / حقا حقا صدقا صدقا
ان الدنیا قد غرتنا / واشتغلتنا و استهوتنا
یابن الدنیا مهلا مهلا / یابن الدنیا دقا دقا ...
آن جمع سرمست از لذتهای زودگذر دنیوی، وقتی این اشعار را از زبان کیمیا اثر آن عارف هدایتگر شنیدند به گریه در آمده و به دست ایشان توبه کردند.
یکی از شاگردان میگوید: وقتی که ما از آن جا دور میشدیم، هنوز صدای گریه آنها به گوش میرسید.