خواهر پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله)
در ماجرای جنگ حنین که در سال هشتم هجرت پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله) رخ داد، شیماءدختر حلیمه که خواهر رضاعی پیامبر (صلی الله علیه و آله) بود، با جمعی از اقوام به اسارت سپاه اسلام درآمدند، پیامبر (صلی الله علیه و آله) هنگامی که شیماء را درمیان اسیران دید، به یاد محبت های او و مادرش در دوران شیرخوارگی، احترام و محبت شایانی به شیماء کرد. پیش روی اوبرخاست و عبای خود را بر زمین گستراند، و شیماء را روی آن نشانید، و با مهربانی مخصوصی از او احوال پرسی کرد، و به اوامر فرمود: «تو همان هستی که در روزگار شیرخوارگی به من محبت کردی...» (با این که از آن زمان حدود شصت سال گذشته بود) شیماء از پیامبر (صلی الله علیه و آله) تقاضا کرد، تا اسیران طایفه اش را آزادسازد، پیامبر (صلی الله علیه و آله) به او فرمود:«من سهمیه خودم را بخشیدم، و در مورد سهمیه سایر مسلمانان،به تو پیشنهاد می کنم که بعد از نماز ظهر برخیز و در حضورمسلمانان، بخشش مرا وسیله خود قرار بده تا آنها نیز سهمیه خودرا ببخشند. شیماء همین کار را انجام داد، مسلمانان گفتند: «ما نیز به پیروی از پیامبر (صلی الله علیه و آله) سهمیه خود را بخشیدیم.» سیره نویس معروف ابن هشام می نویسد: «پیامبر (صلی الله علیه و آله) به شیماء فرمود: اگر بخواهی باکمال محبت و احترام، در نزد ما بمان و زندگی کن، و اگر دوست داری تو را از نعمت ها بهره مند می سازم و به سلامتی به سوی قوم خود بازگرد؟» شیماء گفت: می خواهم به سوی قوم خود بازگردم. پیامبر (صلی الله علیه و آله) یک غلام و یک کنیز به او بخشید و این دو با هم ازدواج کردند، و به عنوان خدمتکار خانه شیماء به زندگی خودادامه دادند.
http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/89/3410/15883/%D9%86%D9%82%D8%B4-...(%D8%B5)