كشف شيطانی !

مجتهد و عالم بسیار بزرگی كه دارای علوم مختلفه و تألیفات فراوانی است، می فرمود:
طلبه ای بود، گرفتار یكی از مدّعیان عرفان و مسیرهای منحرف شد.
به او گفته بود یك كاری به تو یاد می دهم كه اگر دستور را انجام دهی شبحی ظاهر می شود؛ هرچه آن شبح به تو گفت، اطاعتش كن!
آن جوان طلبه می گوید: آن اعمال و دستورات را انجام دادم و شبح، ظاهر شد.

غالباً ما بین زمین و آسمان با فاصله دو سه متر از زمین، ظاهر می شد! ابتدا چند تا دستور ساده داد، مثلا فلان كار را بكن، فلان غذا را نخور، من هم عمل كردم.
فردای آن روز آمد و گفت: امروز توی اتاقی كه عیالت می باشد، نباید بخوابی!
قبول كردم. چند شب گذشت، تا این كه نصف شبی آمد و مرا بیدار كرد و گفت: بلند شو، با صدای بلند اذان بگو! گفتم: الان نیمه شب است! گفت هرچه می گویم بناست اطاعت كنی!

بالاخره مشغول اذان شدم؛ كم كم همسایه ها بیدار شدند؛ چند تا پنجره باز شد و شروع كردند به اعتراض كه چه خبر است؟! الان چه وقت اذان گفتن است؟!
شبح آمد و در گوشم گفت: به فلانی بگو: مثلا چرا دیشب زنت را زدی؟! به فلان همسایه بگو: چرا فلان كار را كردی؟! و همین طور چند تا از اسرار مردم را بیان می كرد و من هم می گفتم. آنها همه شرمنده شده، خیال كردند من او اولیاء هستم!
كم كم در محل، وجهه و شهرتی پیدا كردم؛ با نظر خاصی به من نگاه می كردند؛ من هم خوشم می آمد.
شبح باز آمد و گفت: دیدی چقدر خوب شد؛ پیش مردم منزلت هم پیدا كردی! بنابراین هرچه می گویم باید گوش كنی!
بالاخره ساختمان مرتفعی را به من نشان داد و گفت: خودت را از بالای آن پایین بیانداز!
گفتم: این خودكشی و حرام است!
 در اینجا یك مطلبی را از سید عالمی متذكر شدم كه گفته بود:
شیطان گاهی از انسان كاری را می خواهد ولی خداوند هیچگاه از نقطه عصیان اطاعت نمی شود .
 «خداوند از راه گناه و معصیت، اطاعت نمی شود».
به شیح گفتم من اطاعت نمی کنم . یک نگاهی به من کرد و گفت: برو كه تو آدم بشو نیستی! سپس از چشمم غایب شد و دیگر او را ندیدم!

منبع: کتاب نکته ها از گفته ها

http://serajnet.org/userfiles/www.salehin.com/fa/salehin/hekayat/akhlaghi_7/index.htm

 

موضوع سایت رویش: