رفیق اصلی خدا

فرمودند: به يكى از عرفاء گفتند: چرا رفيق انتخاب نمى‏ كنى؟ فرمودند: رفيق (اصلى من) خداست و غيور است، اگر او ببيند كه با كسى رفاقت كنم به او برمى‏ خورد، لذا رفيق پيدا نمى ‏كنم.
 
 انگار صد هزار

 يك «لااله‏الّااللَّه» مى ‏گفتند، آدم يك جورى مى‏ شد. يك «يا لطيف» مى‏ گفتند، انگار كه در حضور خداى تعالى نشسته ‏اند. يك «بسم‏ اللَّه ‏الرحمن ‏الرحيم» مى ‏گفتند، انگار صدهزار «بسم‏ اللَّه‏ الرحمن‏ الرحيم» گفته‏ اند و اين چيزى است كه طرف بايد خودش ببيند، بچشد و خيلى قابل انتقال نيست.
 در آيه «اذا اَرادَ شَيئاً اَن يَقُولَ لَهُ كُن فَيَكُون» (يس 82) اين «كُن» چيست كه مى ‏گويند: بين كاف و نون اسمى از اسماءاللَّه‏ است؟
 ج: اين كُن وجودى است بدون درنگ و تأمّل، و هر آن هم وجود دارد، زيرا قوله فعلُه، قول حق، فعلش است در هر زمان مى ‏باشد.
 وجود از وجود حق است و در همه موجودات است به چه نحو مى ‏باشد؟
 ج: كُنه وجود حق در غايت خفاء است، و همه موجودات وجودشان از حق است، حتّى عقرب وجود اصلى ‏اش به حسب حيات خير محض است. به تعبير ديگر وجود همه تابع و اشعه آن وجود حقيقى است.
 در كتاب منظومه سبزوارى آمده است «و كُنهُهُ فِى غايَةِ الخِفاء» منظور چيست؟
 ج: كُنهِ وجودى صورت ندارد، ماهيّت ندارد تا به عقل درك شود. لذا در غايت استتار و خفا مى‏ باشد.
 چه كار كنيم تا با خدا رفيق شويم؟
 ج: حالت توجه به او داشته باشيد تا با خدا رفيق شويد، نه او رفيق است بلكه شفيق هم مى ‏باشد.
 عرض كردند آقا بر شيشه مغازه فردى نوشته شده بود: مردم خدائى شنيده‏ اند اما نديده‏ اند، ما ديده‏ ايم آنچه مردم شنيده ‏اند؟
 ج: خودش را ديده است نه خدا را.
 ذات حق در دنيا درك نمى ‏شود، در آخرت چه ‏طور؟
 ج: ذات حق در قيامت تجلّى مى ‏كند امّا چون غير واجب متناهى است درك نامتناهى نكند؛ و كُنه ذات را هم در آخرت درك نمى ‏كند.
 اگر صفات خدا عين ذاتش است، ما ذات را درك نمى ‏كنيم، چه‏ طور صفات را درك مى‏ كنيم؟
 ج: ما ماهيّت صفات را در فكر و عقل درك مى ‏كنيم و مى ‏فهميم، نه خود صفات و وجود آن را. ما از علت پى به معلول مى‏ بريم، از آثار صفات بر برهان لِم به صفات آگاه مى ‏شويم.
 ظهور اين عالم از ذات است يا صفات؟
 ج: ظهور در همه اعيان ممكنه ذات و صفات است. آنچه تقدير شده و در علم حق نوشته شده بود، در اينجا پديدار شد.
آيا عرش و كرسى و لوح و قلم و مانند اين ها همه چند چيز مجزّا و بدون ارتباط هستند، يا يكى ‏اند و كناياتى از علم و قدرت خدا مى‏ باشند؟
 ج: اين ها يك چيزاند لكن در هر مرحله از ظهور و هر نشئ ه‏اى جلوه قدرت و علم هستند و اسمى به خود مى‏ گيرند، مانند روح و نفس و قلب كه به يك چيز اشاره داد ولكن در مراتب و ظهورات اسمى مى‏ گيرند.
 

منبع: http://erfanekeshmiri.ir/pages/akhlagh

موضوع سایت رویش: