تجمل گرایی
تعريف تجمل چيست و آن تجمل گرايی نهی شده در اسلام چيست؟ در چه حدّ آن اسراف محسوب می شود؟ و فرق دقيق آن با زيبايی دوستی و زينت دادن چيست؟
مقدمه
مالپرستی، يكی از جلوههای برجسته دنياپرستی است و تجمل گرايی نماد بارز مالدوستی است.
دنيا زدگی سرآغاز همه زشتیهاست. وقتی مال دوستی به اوج رسيد و به مالپرستی گراييد، عامل بسياری از لغزشها میشود و انسانها را از راه كمال باز میدارد. نگاهی به مخالفان انبياء ما را به اين باور میرساند كه آنان با به رخ كشيدن ثروت، خود و هوادارانشان را برتر میشمردند غافل از اينكه تنها ملاك برتری در اسلام، تقوا، سادهزيستی و همانا روش و منش پارسايان است؛ همان راهی كه امامان معصوم(عليهمالسلام) در صحيفه تاريخ اسلام ترسيم كردند. آنان در برابر وسوسههای دنيوی، مردانه ايستادند و هيچگاه تسليم زر، زور و تزوير نشدند. آنان با اين كه میتوانستند همچون ديگران از مواهب دنيا بهرهمند شوند، ولی چون در جايگاه رهبری و امامت بودند، حتی از ضروريات زندگی نيز گذشتند تا سرمشقی باشند برای آيندگان. متاسفانه در طول تاريخ كسانی كه بايد چشم بيدار اسلام و پاسدار ارزشهای اخلاقی باشند و سيره معصومين(عليهمالسلام) را در پيش گيرند، بیصبرانه به ثروت اندوزی و تجملگرايی روی آوردند و راه را از بيراهه باز نشناختند تا بدان جا كه به تدريج، مالدوستی به دنيا گرايی و دنيا گرايی به شهوت رانی و سودجويی و در نهايت، سست شدن ارزشها انجاميده است. از اين رو، اهل بيت(عليهمالسلام) همواره خطر وابستگی و دلبستگی به ماديات را گوشزد كرده و راه كارهای خروج از اين تعلّق را نيز برشمردهاند.
در پاسخ به سؤال ،در متن زير سعی بر پرسش های مطرح شده شما ، شده است ودر قسمت «تجمل گرايی مثبت » پاسخ زيبا دوستی مثبت نيز آمده است ، دقت بفرماييد:
بررسی علل و ريشههای تجمل گرايي
تجمل گرايي به معناي گرايش به تجملات، يكی از پديدههای نابهنجار اجتماعی و يك بيماری روان شناختی است. هر چند كه نمی توان آن را يك رذيلت اخلاقی دانست، ولی بايد اذعان كرد كه آثار آن از يك رذيلت اخلاقی در روحيه فرد و جامعه، كمتر نيست. گرايش به تجمل يك امر طبيعی و فطری است ولی مراد از تجمل گرايی در اينجا، شكل افراطی اين گرايش است كه پيامدهای زيانباری را بر اقتصاد سالم خانواده و جامعه بر جا میگذارد و از مصاديق اتراف، تبذير، اسراف و مانند آن به شمار میآيد.
تجمل گرايی مثبت و منفی
تجمل گرايی به معنای گرايش به زيبايی و نمايش جمال و زيبايیها، امری طبيعی و فطری در انسان است؛ زيرا انسان به هر چيز كمالی گرايش داشته و از نقص و كمبود گريزان است؛ گرايش شديد انسان به خدا و كدح و تلاش برای ملاقات با او (انشقاق، آيه 6) ريشه در همين گرايش به كمال و كمالات انسانی دارد. انسان، زيبايی را به عنوان يكی از مصاديق كمال، دوست داشته و بدان گرايش میيابد و زشتی را به عنوان مصداقی از نقص و كمبود دانسته و از آن میگريزد. بنابراين، گرايش انسان به تجمل گرايی، گرايشی به سوی كمال و زيبايیهاست.
در روايات اسلامی اين معنا بارها به اشكال مختلف بيان شده است كه انسان میبايست خداگونه شود و اسماء و صفات الهی را در خود ظهور و تجلی بخشد و متاله (خدايی) شود. از آن جايی كه خداوند جميل است، زيبايی و جمال را دوست میدارد. انّ الله جميل و يحبّ الجمال. انسان نيز به طور طبيعی به جمال و زيبايیها گرايش دارد؛ زيرا میخواهد خدايی شود و اين تلاش انسان برای خدايی شدن است كه او را تجمل گرا ميسازد.
امام صادق(علیه السلام) میفرمايد؛ انّ الله عزّ و جلّ يحبّ الجمال و التجمل و يبغض البوس و التباوس؛ همانا خداوند زيبايی و تجمل را دوست دارد و از فقر و فقرنمايی بدش میآيد.
از نظر آموزههای قرآنی، هستی براساس اموری چون عدالت و جمال و حسن آفريده شده است. پس انسان میبايست از اين زاويه ديد به خود و هستی بنگرد و چنين گرايش به هستی داشته باشد.
اصولاً بهرهمندی انسان در اين فرصت كوتاه عمر، برای شدنهای كمالی، تنها از طريق بهرهگيری از اين اصول و قوانين كمالی امكان پذير است. اگر انسان خود را در دنيا برای ابديت میسازد، میبايست اين سازه بهترين، كاملترين و زيباترين و معتدلترينها باشد.
به سخن ديگر، انسان در دنيا میبايست خدايی (متاله) شود تا در آخرت جلوههای آن را در اشكال گوناگون به تمام و كمال مشاهده نمايد. برای دست يابی به اين عنوان متاله لازم است كه از همه آنچه خداوند از طيّبات و كمالات و جمالات آفريده بهره برد. بهرهمندی درست از اين نعمتهای الهی است كه مصداق درست شكر و سپاس از نعمت است. پس لازم است كه هر انسانی از پاك ترين و زيباترين چيزهای آفرينش بهرهمند شود تا سير كمالی تحول خود را در محيط پاك و زيبا بپيمايد. خداوند در آيه 32 سوره اعراف درباره بهرهمندی انسان از نعمتهای الهی برای رشد و كمال يابی، در يك جمله تعريضی میفرمايد: «قل من حرم زينه الله التي اخرج لعباده و الطيبات من الرزق» گو چه كسی زينتهای الهی كه برای بندگان خود آفريده و روزیهای پاكيزه را حرام كرده است؟!
به سخن ديگر، زينتهای الهی و زيبايیهای موجود در دنيا و همه روزیهای پاكيزه برای انسان آفريده شده تا انسان بتواند در مسير شدنهای كمالی از آن بهره گيرد و به كمال مطلق يعنی خدايی شدن برسد. بنابراين، حرام كردن و تحريم آنها به معنای كفران و ناسپاسی بلكه خروج از طبيعت و قوانين حاكم الهی بر جهان و هستی میباشد.
انسانی كه سير طبيعی را در چارچوب سنتها و قوانين الهي ميپيمايد، گرايش به امور جمالي و زيبايي و زينتها دارد و ميكوشد تا آن را به نمايش گذارد. بنابراين، نه تنها گرايش داشتن به تجملات و زيباييها و زينتها امري طبيعي و مصداق شكر نعمت است، بلكه لازم است تا انسان اين تجملات و زينتها را به نمايش بگذارد و با نهان كردن آن، كفران و ناسپاسي نورزد. از اين رو پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله ميفرمايد:
«ان الله يحب اذا انعم علي عبد ان يري اثر نعمته عليه» «همانا خداوند وقتي نعمتي به بندهاي داد، دوست دارد اثر نعمتش را بر او ببيند.»
خداوند در آيه 77 سوره قصص دستور ميدهد كه براي رسيدن به آخرت و كمال مطلق تلاش كند و با بهرهگيري از تمام نصيب و سهم خويش از دنيا، آن را براي دست يابي به كمالات به كار گيرد لذا به پيامبرش(ص) فرمان ميدهد: «و ابتغ فيما آتيك الله الدار الاخره و لاتنس نصيبك من الدنيا» به هر چيزي كه خدا به تو عطا كرده، از قواي ظاهري و باطني و مال و ساير نعمتهاي دنيا بكوش تا ثواب و سعادت دار آخرت تحصيل كني و ليكن بهرهات را هم از نعم الهي دنيا فراموش مكن.
از نظر قرآن، همه انسانها اعم از زن و مرد، سفيد و سياه، مومن و كافر از نعمتهاي دنيا بهرهمند هستند؛ هر چند كه در آخرت تمام خوبيها و نعمتها از آن مومنان بهشتي است: «قل هي للذين ءامنوا في الحيوه الدنيا خالصه يوم القيامه» بگو اين نعمتها در دنيا براي اهل ايمان است و خالص اينها (يعني لذات كامل) و نيكوتر از اينها در آخرت براي آنان خواهد بود. (اعراف، آيه23)
به هر حال، تجملگرايی يعنی گرايش به زيبايیها و كمالات، گرايش طبيعی و فطری انسان است؛ اما آنچه در اين ميان به عنوان آفت از آن ياد میشود، افراط در تجمل گرايی به شكل يك بيماری روانی و ناهنجاری رفتاری است.
در ادبيات فارسی وقتی از تجمل گرايی سخن به ميان میآيد، همين رويه افراطی در زندگی است كه از مصاديق اسراف، تبذير و اتراف میباشد. تجمل گرايی همانند رفاه زدگی آسيبهای جدی به ساختار اقتصاد سالم جامعه وارد میكند؛ چرا كه تجملگرايی موجب میشود تا افراد از صرفه جويی و قناعت طبع بيرون روند و با از ميان بردن ثروت و هدر دادن آن، گردش درست اقتصادی را مختل نمايند؛ چنان كه تجملگرايی منفی موجب میشود تا انسان در دام ناسپاسی و كفران نعمت گرفتار آيد و نعمتهای الهی را تباه سازد؛ زيرا اين روحيه و رويه منفی عامل اسراف و تبذير و ريخت و پاشها و از ميان بردن نعمتهای الهی میباشد.
مصاديقی از تجمل گرايی منفی
برای اين كه درك درستی از مسئله تجملگرايی منفی داشته باشيم، مصاديقی از آن بيان میشود تا معلوم شود كه چرا تجمل گرايی جزو مصاديق اسراف، تبذير و اتراف محسوب میگردد.
كسانی كه دچار تجمل گرايی هستند، با توجه به مد روز عمل میكنند و گرفتار بيماری مدگرايی هستند؛ اينان با چشم و هم چشمی هر از گاهی وسايل خانه از تلويزيون، فرش، يخچال، ماشين لباس شويی و مانند آن را به سمساری میدهند و وسايل نويی را میخرند. اين در حالی است كه اين وسايل سالم هستند و هيچ مشكلی فنی و يا زيبايی ندارند، بلكه تنها به سبب آنكه چيدمان منزل تغيير يافته يا رنگهای وسايل با هم سازگاری ندارند، از دور خارج میشوند.
برخی از افراد هر از گاهی تلفن همراه خويش را تغيير میدهند و يا اتومبيل سواری را میفروشند تا با مد روز همراه شوند يا اين كه كلاس بگذارند و سری توی سرها از خود نشان دهند.
ريشه يابی تجمل گرايی منفی
از نظر قرآن، ريشه تجملگرايی منفی در اموری چون حسادت، احساس حقارت، تكبّر و تفاخر و مانند آن نهفته است. در حقيقت، ريشه اين ناهنجاری رفتاری را میبايست در بيماریهای روانی افراد جست وجو كرد؛ زيرا مشكلات روانی چون احساس حقارت، خودبزرگ بينی، خودپسندی، تكبر و فخرفروشی و تفاخر مردم را به سمت و سوی تجمل گرايی منفی میكشاند و زمينه ساز اسراف و تبذير و ريخت و پاش میشود.
از نظر علوم مختلف انسانی از جمله روان شناسی اجتماعی، اين معنا به اثبات رسيده كه انسانها در رفتارها تابع بينشها و نگرشهای خود هستند. خداوند نيز همين معنا را در آيات قرآنی بارها بيان كرده است. در برخی از آيات قرآنی برای تحليل و تبيين گرايش به تجملات منفی و زياده روی در آن، به بينشها و نگرشهای گروهی از انسان ها توجه میدهد و ما را با اين قانون آشنا میسازد كه چگونه رفتارهای انسانی متاثر از بينشها و نگرشهای درست و نادرست آنان است. از جمله در آيه 92 سوره نجم درباره علت گرايش انسان به زندگی دنيا و فراموشی زندگی اخروی و تلاش برای آن بيان میكند كه هرگاه انسانی از نظر بينشی و نگرشی به خطا و اشتباه رفته و به دنيا اصالت داده و يا خدا را نشناسد و يا خدا را فراموش كرده باشد و برای دنيا، هدف و حكمتی قايل نباشد، دنيا برای او اصالت میيابد و زندگی دنيوی جايگزين همه چيز او میشود، بنابراين میكوشد تا خود را در دنيا ارضا و خشنود كند و سعادت را در زندگی دنيوی و كمالات آن بجويد. اين گونه است كه تجمل گرايی برای او اصالت میيابد تا اين چنين سعادت را معنا كند. انسانی كه دنيا برای او اصالت میيابد، فخر و بزرگی را نيز در امور مادی از جمله تجملات دنيوی میداند. اين افراد با مال و ثروت به ديگران مباهات میكنند. (مفردات الفاظ قرآن كريم، ص 627، ذيل واژه «فخر»؛ نيز لسان العرب، ابن منظور، ج10، ص1981)
اينان دنيا را مايه مباهات میشمارند (حديد، آيه 20) و میكوشند تا به هر شكلی شده بزرگی خود را در مال دنيا به نمايش بگذارند و خود را اين گونه بزرگ بنمايانند. از اين رو به گردآوری مال میپردازند و در نمايش ثروت خويش افراط میكنند؛ چنان كه قارون با راه اندازی كاروان هايی از ثروت خود در شهرها و خيابانها و نمايش آن میكوشيد تا چشم مردمان تنگ نظر دنيا دوست را پر كند و بزرگی خود را به نمايش گذارد و بر آنان تفاخر نمايد. (قصص، آيات 76 تا 79)
چشم و هم چشمی
چشم و هم چشمی نيز از عوامل مهم در تجملگرايی است. كسانی كه گرفتار كمبودهای روحی و روانی هستند و احساس عقده حقارت و نقص دارند، برای جبران اين نقيصه به تجمل گرايی دامن میزنند. با نگاهی به اطرافيان خود میتوانيد دريابيد كه چه كسانی به تجمل گرايی بيش از ديگران بها مید0هند. اينان كسانی هستند كه از عقده حقارت رنج میبرند و برای جبران آن، با نمايشی از بزرگی دروغين از طريق تجمل گرايی میكوشند، حقارت خويش را بپوشانند و خود را بزرگ جلوه دهند. به عقيده برخی روانشناسان، تجمل گرايی نوعی مكانيزم دفاعی جهت جبران عقده حقارت است. افراط در پوشيدن لباس با مدلها و رنگهای متنوع كاشف از عقده حقارتی است كه در اين دسته از افراد مشاهده میشود. بزرگ نمايی از خود برای جبران احساس حقارت و كوچكی، موجب میشود تا خود را بفريبند. اين گونه است كه تفاخر را از طريق اسراف، تبذير، ريخت و پاش و تجمل گرايی نشان میدهند تا به قول خودشان، ديگران بزرگی ايشان را ببينند.
فقر فرهنگی
برخی ديگر گرفتار فقر فرهنگی هستند به دنبال تجملات میروند، زيرا گمان میكنند كه كمال در تجمل گرايی و مصرف بی رويه و ريخت وپاش است. الگوهای فرهنگی آنان كسانی هستند كه اهل اتراف و اسراف هستند. آنها با پيروزی از اين دست افراد، تجمل گرايی را دامن میزنند. خداوند در آيات 1 تا 5 سوره تكاثر، جهالت و فقر فرهنگي را عامل اصلی برتر نمايی از طريق تجمل گرايی و تكاثر و ديگر رفتارهای نابهنجار میداند. اين افراد میكوشند تا گوی سبقت را در رقابت ناسالم تجملگرايی از ديگران بربايند. به اين معنا كه اگر ديگران مجلس صد نفره برپا كردند، اينان مجلس سيصد تا پانصد نفری برپا میدارند. بر همين اساس اين افراد همواره از چشمگير بودن، حال گيری، كلاس گذاری و عباراتی از اين دست در انجام كارهايشان بهره میگيرند و میگويند، كاري كرديم كه چشم همه را پر كرد يا تا كور شود هر آن كه نتواند ديد.
در حقيقت گروهي از مردم به تقليد از ديگران مهم خودشان به تجمل گرايي رو ميآورند، اينان ميخواهند تا همانند كساني جلوه كنند كه الگوها و اسوههاي آنان در زندگي هستند. بسياري از مردم الگوهاي خود را از رهبران جامعه خويش ميگيرند. بنابراين، نوع رفتارهاي ديگران مهم و رهبران جامعه تاثير بسياري در تجمل گرايي و يا عدم آن دارد.
حاكم جامعه بايد از بعضي كارهاي مشروع كه به ظاهر كارهايي در سطح تجمل گرايي، دنيادوستي، لذت گرايي، حب جاه و مقام و مانند آن خوانده ميشود، پرهيز كند؛ زيرا رفتار، كردار، طرز تفكر و زندگي او به خاطر موقعيت خاصي كه در جامعه دارد، در نظر عموم به منزله معياري براي خوبي و بدي رفتار به شمار ميآيد. به همين سبب، مردم از نوع خوراك، پوشاك، مسكن، اتومبيل و ديگر ظواهر زندگي او الگو ميگيرند. در صورت بهره مندي او از زندگي اشرافي، مردم نيز ناخودآگاه به تجمل گرايي بيش از حد تشويق خواهند شد كه اين خود، يكي از راههاي شكل گيري اخلاق پست و انديشههاي بي ارزش در جامعه است. در صورت آلوده شدن كارگزاران كشور به تجمل گرايي و زندگي مرفه، مردم نيز براساس فرمايش حضرت علي(ع) كه: «الناس بامرائهم اشبه منهم بابائهم؛ شباهت مردم به زمامدارانشان بيشتر از شباهت آنان به پدرانشان است.» گرفتار روحيه تجمل گرايي، دنياطلبي و رفاه زدگي ميشوند كه اين ريشه بسياري از انحرافها و ناهنجاريهاي فردي و اجتماعي است.
تجمل گرايي، آفت اقتصاد سالم
همان گونه كه تجمل گرايي به اقتصاد سالم خانواده آسيب وارد ميسازد و بخش عظيمي از ثروت به جاي مصرف درست دنيوي و اخروي، صرف تجمل گرايي ميشود، همچنين آسيب جدي به اقتصاد و جريان سالم آن وارد ميسازد؛ زيرا منابع اقتصادي و توليد را به سمت و سويي ديگر سوق ميدهد كه به جاي شكوفايي اقتصادي و قوام جامعه، موجب بحران اقتصادي در بلندمدت ميشود.
به عنوان نمونه تجمل گرايي در بهره گيري از وسايل آرايشي از سوي مردان و زنان موجب ميشود كه هم بخش بزرگي از ثروت و درآمد خانوار صرف هزينههاي بيهوده و نادرست گردد و هم اينكه سمت و سوي توليد و سرمايه گذاري به سوي ساخت و توليد وسايل آرايش كشيده شود. نتيجه آن خواهد بود كه ثروت جامعه در جايي هزينه و سرمايه گذاري شود كه قوام اقتصادي جامعه نيست و تامين كننده امنيت غذايي و آسايش جامعه نخواهد بود.
تجمل گرايي، آفت صرفه جويي نيز ميباشد. كساني كه در دام تجمل گرايي ميافتند از صرفه جويي غافل ميشوند و ثروت و سرمايه بلكه توليد جامعه را به تباهي ميكشانند. بسياري از مشكلات جوامع انساني به سبب خروج از اعتدال و گرايش به اسراف، تبذير (ريخت و پاش) و رفاه زدگي است. از اين رو مقام معظم رهبري حضرت آيت الله خامنهاي درباره فرهنگ صرفه جويي به عنوان عامل اصلي در اقتصاد سالم تاكيد ميكند و ميفرمايد: «لازم است به عنوان يك سياست، ما مسئله صرفه جويي را در خطوط اساسي برنامه ريزيهايمان در سطوح مختلف اعمال كنيم. مردم عزيزمان توجه داشته باشند كه صرفه جوئي به معناي مصرف نكردن نيست؛ صرفه جويي به معناي درست مصرف كردن، بجا مصرف كردن، ضايع نكردن مال، مصرف را كارآمد و ثمربخش كردن است.
اسراف در اموال و در اقتصاد اين است كه انسان مال را مصرف كند، بدون اينكه اين مصرف اثر و كارايي داشته باشد. مصرف بيهوده و مصرف هرز، در حقيقت هدر دادن مال است. جامعه ما بايد اين مطلب را به عنوان يك شعار هميشگي در مقابل داشته باشد؛ چون وضع جامعه ما از لحاظ مصرف، وضع خوبي نيست. ما بايد اعتراف كنيم به اين مسئله. عادتهاي ما، سنتهاي ما، روشهاي غلطي كه از اين و آن ياد گرفتهايم، ما را سوق داده است به زياده روي در مصرف به نحو اسراف. يك نسبتي بايد در جامعه ميان توليد و مصرف وجود داشته باشد؛ يك نسبت شايسته اي به سود توليد؛ يعني توليد جامعه هميشه بايد بر مصرف جامعه افزايش داشته باشد. جامعه از توليد موجود كشور استفاده كند؛ آنچه كه زيادي هست، صرف اعتلاي كشور شود. امروز در كشور ما اين جوري نيست. مصرف ما به نسبت، از توليدمان بيشتر است؛ اين، كشور را به عقب ميرساند؛ اين، ضررهاي مهم اقتصادي بر ما وارد ميكند؛ جامعه دچار مشكلات اقتصادي ميشود. در آيات شريفه قرآن بارها راجع به پرهيز از اسراف در امور اقتصادي تاكيد شده، اين به خاطر همين است.
اسراف، هم لطمه اقتصادي ميزند، هم لطمه فرهنگي ميزند. وقتي جامعه اي دچار بيماري اسراف شد، از لحاظ فرهنگي هم بر روي او تاثيرهاي منفي ميگذارد. بنابراين مسئله صرفه جويي و اجتناب از اسراف، فقط يك مسئله اقتصادي نيست؛ هم اقتصادي است، هم اجتماعي است، هم فرهنگي است و آينده كشور را تهديد ميكند.» (تاريخ: 1/1/8831- مشهد مقدس)
بنابراين، براي دست يابي به يك اقتصاد سالم و شكوفا نيازمند آن هستيم كه درست مصرف كردن را بياموزيم و از تجمل گرايي به عنوان مصداقي از مصرف بيرويه و ضداقتصادي و از مصاديق اسراف و تبذير پرهيز كنيم.
http://akhlagh.porsemani.ir/content/%D8%AA%D8%AC%D9%85%D9%84-%DA%AF%D8%B1%D8%A7%DB%8C%DB%8C