خودمو تو زندگی گم كردم و هدف از زندگيم نميدونم، واقعا نقش من درجامعه و خلقت چيه؟

يكى از مباحث كهن و مهم علوم انسانى بحث «هدفگذارى» است آيا نظام هستى هدفدار است آيا امكان وجود چند هدف به عنوان غايت اين جهان قابل تصور است يا اينكه فقط يك هدف نهايى وجود دارد و ساير مواردى كه به عنوان هدف معرفى مى شوند اهداف ناقص و يا هدفهاى دروغين و كاذب مى باشند. تمامى تلاش هاى مادى و معنوى انسان در راستاى هدف صورت مى گيرد و مهم ترين مسأله اى كه امروزه در علوم مختلف (فلسفه و كلام و مديريت و اخلاق و عرفان) مطرح است بحث هدفشناسى است. عده اى هدف جهان و انسان را در لذت پرستى و تمايلات نفسانى و خلق و خوى استبدادى خلاصه مى كنند و انسان را به شكستن تمامى مرزهاى اخلاقى توصيه مى نمايند. نيچه مى گويد: خود را بايد خواست و خويش را بايد پرستيد، ضعيف و ناتوان را بايد رها كرد تا از ميان برود و سربار قدرتمندان نشود. انسان برتر آن كسى است كه مقتدر باشد و با قدرت، هواها و تمايلات خويش را برآورد، همواره خوش باشد و خود را خداوند، بداند [!] و هر مانعى را بدون هراس از طريق كاميابى خويش بردارد، گرچه با توسل به جنگ باشد، (نقل از ويل دورانت، لذت فلسفه، ترجمه عباس زرياب). و عده اى ديگر از دانشيان، لذت پرستى و حيوانى زيستن را nv جهت مخالف هدف، تحليل مى نمايند و هدفمندى انسان را در اتصاف به فضيلت هاى اخلاقى و كرامت هاى انسانى و حريت و آزادى و رهايى از اسارت نفس مى دانند. اسپينوزا مى گويد: «آنان كه آزادى و قدرت را در پيروى از هواهاى نفس مى پندارند و فضايل اخلاقى را قيد و بند مى شمارند از اين نكته غافلند كه پيروى از هواى نفس مايه اسارت و بندگى است، (محمدعلى فروغى، سير حكمت در اروپا، ج 2، ص 33). ارسطو، هدف انسان را در اطاعت از عقل و براهين عقلانى تحليل مى كند و راه رسيدن انسان به فضيلت هاى اخلاقى را پيروى از عقل مى داند: «روح انسان داراى دو جنبه است: عقلانى و غيرعقلانى، عقلانى جنبه ى انسانيت است، غيرعقلانى هم دو جنبه دارد: يك نفس نباتى، يعنى قوه ناميه و ديگر غرايز است. تمايلات غريزى آدمى را به عمل وامى دارkد و اگر اعمال او با توافق جنبه ى عقلانى اجرا شود، فضيلت است و اين نوع فضيلت را فضيلت انسانى يا اخلاقى مى گوئيم.»، (همان، ج 1، ص 33 با تلخيص و تصرف). از ديدگاه اسلام، زندگى در اين دنيا هدفدار است و هدف غايى آفرينش انسان، معرفت و عبوديت و بندگى خداست. خداوند در قرآن مى فرمايد: «و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون؛ جن و انسان را نيافريدم مگر براى عبوديت و بندگى خودم»، (ذاريات، آيه 56). براى رسيدن به اين هدف بايد نخست وظايف و تكاليف الهى را شناخت آنگاه به انجام واجبات و ترك محرمات پرداخت و معصيت و گناه را در حوزه اعتقاد و عمل، ترك كرد. براى رسيدن به اين هدف مى توان از عقل بهره برد خداوند در حديث معراج به نبى اكرم(ص) مى فرمايد: «يا احمد استعمل عقلك قبل ان يذهب فمن استعمل عقله لايخطى ء و لايطغى؛ اى محمد؛ عقل خود را به كار انداز قبل از اينكه از دستت برود پس كسى كه از عقل خود استفاده برد، خطا و طغيان نمى كند»، (ديلمى، ارشاد القلوب، ج 1، باب 54، ص 201؛ مجلسى، بحارالانوار، ج 77، ص 23). يعنى انسان تا از عقل بهره مى برد حدود را مى شناسد و رعايت مى كند و در نتيجه در تشخيص خطا نكرده، در عمل نيز طغيان نمى كند اما وقتى عقلش كنار رفت، شهوت يا غضب غالب مى شود و از حدود تجاوز مى كند. هدفدارى آفرينش براى درك هدفدارى آفرينش و احساس لذت در شناخت تكاليف و انجام وظايف الهى بايد نخست نوع نگرش خود به جهان خلقت را، توحيدى كنيم يكى از ويژگى هاى عصر گذشته، بدبينى به زندگى و جهان هستى بود در عصر جديد، بدبينى سر از پوچى و پوچ گرايى درآورده است. خودكشى ها، به شوخى گرفتن زندگى، در اسارت اين و آن ماندن ها، پايمال كردن ارزش هاى انسانى، تجاوز و تعدّى از كمالات انسانى و بالاخره غفلت از مسايل معنوى و حالات مذهبى خود و كنار گذاشتن آداب حضور و عبوديت نشانه هايى از اين آن است. امروزه ثابت شده است كه عمومم پوچ گراها آشفتگى درون خود را به عنوان دليل براى پوچ بودن عالم هستى مطرح كرده اند در حالى كه انسان به طور فطرى نيازمند معنويت و توحيد و عبوديت خداست. كنار گذاشتن خدا از زندگى، پى آمدهاى وخيمى دارد كه برخى از آن عبارتند از: 1. غربت انسان در نظام هستى 2. افتادن در مرداب رذايل و پستى ها 3. تنهايى و واماندگى 4. احساس پوچى و بى هويتى 5. افسردگى و اضطراب. مهمترين هدفى كه خداوند براى آدميان قرار داده است معرفت و شناخت خدا و پاى بندى به فرهنگ عبوديت و بندگى خداست، بايد دانست معرفت خدا، آشنايى با سيره پيامبر و امامان(ع)، انجام واجبات و ترك محرمات، آنچنان نشاط روحى و اعتدال رفتارى را براى آدمى به ارمغان مى آورد كه تمامى نظام هستى را روش مند و زيبا مى بيند و از هر گونه احساس افسردگى و پوچى و دوگانگى در رفتار به دور مى ماند. چنان كه سعدى گفته است: به جهان خرّم از آنم كه جهان خرّم از اوست عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست و باباطاهر گفته است:

به صحرا بنگرم صحرا ته وينم       به دريا بنگرم دريا ته وينم

به هر جا بنگرم كوه و در و دشت       نشان از قامت رعناى ته وينم

[پايان كد انتخابي][كامل از كد33090]
هر انساني در زندگي خود, هدفي را دنبال مي كند. حتي كساني كه سرگردان و حيران اند, هر دم هدفي را مي جويند و چون به آن مي رسند, از آن نااميد مي شوند و هدف ديگري را جاي گزين آن مي كنند. براي اين كه انسان هدف مناسبي براي زندگي خود انتخاب كند, بايد ببيند »چرا آفريده شده است «. آن كس كه هدفش در زندگي , متناسب با هدف از آفرينشش باشد, به آرامش و سعادت دست يافته، همه جنبه هاي وجودي خود را در مسير صحيح حيات قرار خواهد داد. در اين رابطه مي توان به چند مطلب اشاره كرد: يكم . از ديدگاه اسلام , دنيا براي آخرت آفريشده شده است و آمدن انسان نيز به اين دنيا براي كسب آمادگي براي زندگي جاويد اخروي است . دنيا »محل تجارت «, (نهج البلاغه , كلمات قصار, 131؛الدنيا... مسجد احبائ الله و مصلي ملائكه الله و مهبط وحي الله و متجر اوليائ الله؛ )و »زراعت آخرت «, (بحارالانوار, ج 14, ص 314 ؛»ان الدنيا خلقت مزرعه «; و ج 73, ص 148. »الدنيا مزرعه الاخره «) و محل »آزمايش «, (نهج البلاغه , نامه ي 55؛ »فان الله سبحانه قد جعل الدنيا لما بعدها و ابتلي فيها اهلها يعلم ايهم احسن عملا«), است . خداوند، انسان را در اين دنيا آفريد تا انسان بتواند به كمال لايق و شايسته ي خود دست يابد. دوم . رسيدن به كمالات شايسته ي انساني , به گونه اي است كه جز با اختيار انسان حاصل نمي شود; يعني , اين گونه كه چنين كمالي را بتوان بدون طي مسير و انجام دادن افعال اختياري به انسان اعطا كرد; زيرا مرتبه ي وجودي اين كمال , پس از افعال اختياري و آزمايش هاي فراوان است . پس خداوند متعال , مجالي را براي كسب چنين كمالي براي انسان فراهم ساخت ; مثلا خداوند براي اعطاي مقام امامت به حضرت ابراهيم (ع ), او را به ذبح فرزندش آزمايش مي كند: »و اذا ابتلي ابراهيم ربه بكلمات ج فاتمهن قال اني جاعلك للناس اماما«, (بقره / 124). براي اعطاي مقام محمود (شفاعت ) به پيامبرش , آن حضرت را امر به نماز شب مي كند. »و من الليل فتهجد به نافله عسي ان يبعثك ربك مقاما محمودا«, (اسراء / 79). سوم . انسان , داراي گرايش ها, تمايلات و نيازهاي متفاوت است . حضرت اميرالمؤمنين (ع ) انسان را در مقايسه با حيوان و ملائكه چنين معرفي مي كند: »خداوند عزوجل ملائكه را از عقل آفريد و در آنان شهوت قرار نداد و حيوانات را از شهوت آفريد و در آنان عقل قرار نداد و بني آدم را از عقل و شهوت آفريد. پس هر كس عقلش بر شهوتش پيروز شود, از ملائكه برتر خواهد بود و هر كس شهوتش بر عقلش غلبه كند, از حيوانات پست تر خواهد بود«, (وسائل الشيعه , ج 11, س 164). اگر انسان بر شهواتش غلبه كند, به همه ي اين نيازها پاسخ مناسب مي دهد. و اين پاسخ ها, همان افعال اختياري او است كه بايد انسان را به كمال لايقش برساند. اگر اين پاسخ ها دقيقا منطبق بر نيازهاي واقعي جسم و جان و ذهن انسان باشد, قطعا انسان با عقل و فطرت خود, اين پاسخ هاي صحيح و راه هاي اعتدال در ابعاد وجودي خود را مي شناسد; اما هيچ گاه بي نياز از هدايت الهي نبوده است . قرآن , هدف از آفرينش انسان را »خداشناسي «, (طلاق , آيه 12) و »خداپرستي «, (ذاريات , آيه ي 56) معرفي كرده است . دين - به عنوان هدايت الهي - راه صحيح اين دو را به انسان آموزش مي دهد; زيرا خدايي كه خالق انسان و جهان است , همو دين را فرستاده است . لذا تسليم شدن در برابر خداوند و پيروي از هدايت هاي ديني , به يقين مي تواند انسان را در همه ي زواياي وجوديش به كمال برساند. چهارم . »خداشناسي و خداپرستي « كه به عنوان هدف آفرينش انسان معرفي شده است - هدف مياني راه رسيدن به هدف نهايي است . هدف نهايي آفرينش انسان , بازگشت به سوي خداوند »لقائ الله « است : »انا لله و انا اليه راجعون «, (بقره , آيه 156). لكن در ملاقات با خداوند, برخي با جلوه ي رحمانيت او ملاقت مي كند و عده اي با مظهر عدالت و قهاريت او: »يا ايها الانسان انك كادح الي ربك كدحا فملاقيه فاما من ائوتي كتابه بيمينه فسوف يحاسب حسابا يسيرا... و ائما من ائوتي كتابه ورائ ظهره فسوف يدعو ثبورا; اي انسان ! حقا كه تو به سوي پروردگار خود به سختي در تلاشي , و او را ملاقات خواهي كرد, اما كسي كه نامه اش به دست راستش داده شود به زودي اش حسابي بس آسان كنند... و اما كسي كه نامه اش از پشت سر به او داده شود زودا كه هلك خويش خواهد«, (انشقاق , آيه 6 - 11). پنجم . حال كه معلوم شد هدف از زندگي انسان , بازگشت به سوي خدا و »لقاء الله« است و راه و طريق آن , خداشناسي و بندگي او است ; بايد دانست كه فرصت اندك و راه بسي سخت و دشوار است . پس بايد در كسب معرفت , تحصيل فضايل اخلاقي و اطاعت و بندگي , تمام تلاش را مبذول داشت . هم چنين از لغزش ها و خطاها, نااميد نشد كه خداي رحمان بخشنده و مهربان است و راه توبه را تا آخرين لحظات براي انسان بازگذاشته است . ششم . در كنار عزم , اراده و تلاش در راه بندگي خداوند, بايد از امدادهاي غيبي نيز بهره جست و از دعا و توسل به مقربان درگاه الهي , غافل نشد. دعا و مناجات و درخواست از خدا, هم خود به عنوان يك عمل و عبادت , باعث كمال نفس مي شود, و هم اجابت آن توفيق افزونتري را براي انسان در پي دارد.

 

http://www.porseman.org/q/vservice.aspx?logo=images/right.jpg&id=96765