ريشه همه ی گناهان چيست؟

همه ی علماى اخلاق با استفاده از آيات قرآن، عوامل سقوط انسان را «هواى نفس، دنيا و شيطان» مى دانند:
هواى نفس
خداوند دو نوع گرايش در نفس قرار داده است: گرايش به نيكى و گرايش به بدى. زياده خواهى در ميل هاى غريزى و كشش هاى كور اين هواى نفس يا پيروى از شهوت است.
اين چنين نفسى منشأ فسادها و گناهان شمرده شده است تا جايى كه يوسف پيامبر از آسيب ها و آفت هاى آن به خدا پناه مى برد: «وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسِى إِنَّ النَّفْسَ لَأَمّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاّ ما رَحِمَ رَبِّى»[1]؛ «من هرگز خودم را تبرئه نمى كنم كه نفس (سركش) بسيار به بدى ها امر مى كند؛ مگر آنچه را پروردگارم رحم كند».
 دنياگرايى
كلمه دنيا كه درنقطه مقابل كلمه آخرت به كار رفته، به معنى زندگانى نزديك تر است. زندگى دنيا به لحاظ اين كه در زمره مخلوقات خداوند حكيم است، هيچ عيبى ندارد و براساس مشيّت الهى، نظام زندگى دنيوى، بهترين نظام است اما اشكال اصلى كيفيت رابطه انسان با دنيا است.
كسانى كه با بينش مادى به دنيا مى نگرند و گمان دارند براى هميشه در آن خواهند ماند، دچار غفلت از خدا و آخرت مى گردند.
بنابراين در نخستين گام بر ما لازم است كه بينش خود را نسبت به دنيا اصلاح كنيم و دريابيم كه زندگى انسان منحصر به زندگى دنيا نيست، بلكه در وراى آن يك زندگى جاودانه براى وى وجود دارد. در اولين گام رابطه واقعى ميان دنيا و آخرت را كشف كنيم به اين ترتيب كه آن دو را با هم مقايسه كرده، دريابيم كه رابطه دنيا با آخرت، رابطه راه و مقصد است، و يا وسيله و هدف؟! و نقطه اساسى انحراف ها و لغزش ها، از اين جا پيدا مى شود كه انسان بيش از حد به دنيا توجه كند، نگران آن باشد، بدان دل بسته، تمام تلاشش را صرف آن نمايد. اين گونه دنياطلبى انسان، محور گناهان، كفر، نفاق و... به شمار مى رود.
به همين دليل در روايات آمده: «اساس هر خطاها، محبت دنياست». «حبّ الدّنيا رأس كلّ خطيئه»[2] امام على عليه السلام كيفيت برخورد با دنيا را اين گونه بيان نموده اند: «كسى كه با چشم بصيرت به آن (دنيا) بنگرد، (دنيا) او را آگاهى بخشد و آن كس كه چشم به دنيا دوزد، كور دلش مى كند».[3]
يارب به بنده چشم دلى ده خداى بين
تا عرش و فرش آينه بيند خدا نما[4]
شيطان
در قرآن پيروى از شيطان مظهر ضدارزش معرفى شده است تا آنجا كه در بعضى آيات مى فرمايد: «انسان دو راه در پيش دارد؛ يكى راه خدا و ديگرى راه شيطان».[5]
عُمده كار شيطان، وسوسه كردن انسان از كانال هواى نفس است، در واقع وقتى شيطان هواى نفس و خواسته هاى سراسر نارواى آن را تأييد مى كند، نقش كمك را دارد. اگر هواى نفس نمى داشتيم، شيطان بر ما تسلّط نداشت. هنگامى كه در نفس خويش خواسته اى داشته باشيم و دنبالش برويم شيطان آن را تزيين و تأييد مى كند تا بيشتر به آن جذب شويم.
نتيجه كار شيطان، غفلت از خدا، دورى از ياد خدا، جذب شدن به دنيا و جلب توجه بيش از حد به ماديات است.
پی نوشت ها
____________________
[1]. يوسف 12، آيه 53.
[2]. بحارالانوار، ج 70، ص 59.
[3]. نهج البلاغه، خ 82 «... و من ابصر بها بضرته و من ابصر اليها اعمته».
[4]. ديوان شهريار.
[5]. يس 36، آيات 60 و 61.

منبع:

http://akhlagh.porsemani.ir/content/%D8%B1%D9%8A%D8%B4%D9%87-%DA%AF%D9%86%D8%A7%D9%87%D8%A7%D9%86