فطرت خاموش انسان
با اهداء سلام، موانع شكوفایی فطرت را بیان كنید؟
به اجمال میتوان موارد ذیل را موانع شكوفایی فطرت قلمداد كرد:
1. نسیان: «وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِینَ نَسُوا اللهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ»؛ 1 «و همچون كسانى نباشید كه خدا را فراموش كردند و خدا نیز آنها را به خود فراموشى گرفتار كرد». قرآن در این آیه شریفه صریحاً میگوید: فراموش كردن خدا سبب «خود فراموشى» میشود، دلیل آن نیز روشن است، زیرا از یك سو فراموشى پروردگار سبب میشود كه انسان در لذات مادى و شهوات حیوانى فرو رود، و هدف آفرینش خود را به دست فراموشى بسپارد و در نتیجه از ذخیره لازم براى فرداى قیامت غافل بماند.
از سوى دیگر فراموش كردن خدا همراه با فراموش كردن صفات پاك او است كه هستى مطلق و علم بى پایان و غناى بى انتها از آن او است و هر چه غیر او است وابسته به او و نیازمند به ذات پاكش میباشد، و همین امر سبب میشود كه انسان خود را مستقل و غنى و بى نیاز بشمرد، و به این ترتیب واقعیت و هویت انسانى خویش را فراموش كند. 2
2. توجه به علل و اسباب مادّى: «فَإِذا رَكِبُوا فِى الْفُلْكِ دَعَوُا اللهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ یشْرِكُونَ»؛ 3 «هنگامى كه بر سوار بر كشتى شوند، خدا را با اخلاص میخوانند [و غیر او را فراموش میكنند] امّا هنگامى كه خدا آنان را به خشكى رساند و نجات داد، باز مشرك میشوند».
این آیه با لحن خاصى میگوید در واقع قطع امید از سایر علل و اسباب موجب میشود انسان متوجه مسببالاسباب گردد و آن معرفت فطرى كه در عمق جانش خفته است بیدار گردد. از این آیه و آیات مشابه به خوبى استفاده میشود كه توجه به آنچه اطراف انسان را احاطه كرده و آدمى را به خود مشغول داشته است، مانع شكوفایی فطرت و بیتوجهى به معرفت نسبت به خداوند است.
3. رفاهزدگی و آسایشطلبی: «قُلْ أَ رَأَیتَكُمْ إِنْ أَتاكُمْ عَذابُ اللَّهِ أَوْ أَتَتْكُمُ السَّاعَهُ أَ غَیرَ اللَّهِ تَدْعُونَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِینَ»؛ 4 «بگو: به من خبر دهید اگر عذاب پروردگار به سراغ شما آید، یا رستاخیز برپا شود، آیا [براى حل مشكلات خود،] غیر خدا را میخوانید اگر راست میگویید؟!». این آیه نشانگر آن است كه فطرت انسان در تنگناها و شداید همچون قیامت یا زمان مرگ، بیدار و آشكار میگردد. از اینرو مىتوان دانست كه رفاهزدگی و آسایشطلبی، زمینه پوشیدگى فطرت را فراهم میآورد.
4. دوستى با شیطان: «وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّینَّهُمْ وَ لآمُرَنَّهُمْ فَلَیبَتِّكُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ وَ لآمُرَنَّهُمْ فَلَیغَیرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَ مَنْ یتَّخِذِ الشَّیطانَ وَلِیا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبِیناً»؛ 5 «و آنها را گمراه میكنم! و به آرزوها سرگرم میسازم! و به آنان دستور میدهم كه [اعمال خرافى انجام دهند، و] گوش چهارپایان را بشكافند، و آفرینشِ پاك خدایى را تغییر دهند! [و فطرت توحید را به شرك بیالایند!] و هر كس، شیطان را به جاى خدا ولى خود برگزیند، زیانِ آشكارى كرده است».
تغییر در آفریده خدا، خروج از حكم فطرت و خداشناسى فطرى است و این، در سایه دوستى با شیطان است. اگر كسى با شیطان دوست بود، فطرت پاك و خداشناسى فطرى در او تغییر كرده و به عدم توجه به خدا، یا انكار او منجر خواهد شد. به هر حال، خداوند به ما نزدیك است و این ما هستیم كه با كردار خود او را در دوردستها میجوییم.
5. گناه: یكی دیگر از موانع شكوفایی فطرت خداجوی انسان، آلودگی روح به گناهان است؛ اصولاً آلودگی گناهان دل را از خدا دور میكند و پاكی و لطافت نخستین آن را از بین میبرد؛ فطرت چنین انسانی نمیتواند شكوفا شود. همچنین آلوده بودن محیط و غرق شدن جامعه در شهوتپرستی و هوای نفس، تحریك شهوات، تنپروری و حیوان صفتی از عوامل انحراف و یا بیاثر شدن فطرت الهی انسان است.
________________________________
1. حشر، آیه 19.
2. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق، ج 19، ص 219؛ مكارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الكتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش، ج 23، ص 540 – 541.
3. عنكبوت، 65.
4. انعام، 40.
5 . نساء، 119.