كاش به من سلام نمیكرد!
ظهر روزی از روزهای گرم تابستان مرحوم آقا سید جمال عبا را به سر انداخته و به طرف وادی السلام می رود. آقایی ایشان را می بیند و به همراه ایشان به راه می افتد. از شهر که خارج می شوند احساس میکنند که در عمودی از هوای خنک و لطیف و معطر قرار گرفتهاند.
مرحوم آقا سید جمال برنامهاش این بوده که وقتی به وادی السلام می رسیده ابتدا سر قبر بزرگان علم و تقوا از جمله مرحوم قاضی میرفته و بعد میآمده در مکانی که قبری نبود مینشسته و فاتحه و دعا میخوانده است.
خلاصه از وادی السلام که بر میگردند باز همان هوای خنک و لطیف با ایشان بوده تا اینکه به شهر میرسند و با شخصی برخورد میکنند. بعد از سلام و علیک و احوالپرسی که بسیار کوتاه و زود گذر بود. احساس میکنند که اثری از آن هوای خنک و لطیف نیست.
مرحوم آقا سید جمال رو میکند به همراهش و می گوید: دیدی چگونه تماسهای نامناسب اثر خودش را میگذارد؟ بنابراین معاشرت و تماس با افراد برای شخص سالک نقش مهمی دارد چه با خوبان و چه با بدان!
كتاب: جمال عرفان، علی تنكابنی
http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=84118