معيار سنجش ارزش ها

 

کی معلوم میکنه چی ارزش اخلاقی هست؟ چرا ما محدود به یه چیزای از پیش تعیین شده ایم؟ مثلا کی میگه باید به فلانی احترام بذاریم؟ در مورد ارزش برام توضیح بدین؟

پرسشگر گرامی امیدواریم به حقیقت هر روز نزدیکتر بشوید و به رشد و شکوفای روح الهی که در شما قرار دارد نزدیک شوید.
اگر درك مطلب پاسخ مقداری مشکل به نظر می رسد به خاطر ریشه ی بودن سوال شما و هم چنین داخل شدن در مباحث فلسفه ی اخلاق می باشد که از این بابت از شما عذر خواه هستیم.
1. شهید مطهری می فرماید: اگر چیزی به هر نوعی مفید باشد و منظوری را تأمین بکند و کمالی برای یک درجه از درجات وجود انسان و یک قوه از قوه های انسان باشد و از طرف دیگر رایگان نباشد یعنی به سادگی در دسترس نباشد و قابل انحصار هم باشد، این جا ارزش پیدا می شود. هوا ارزش ندارد. چرا؟ زیرا اولاً رایگان است. یعنی به اندازه ای که همه از آن استفاده کنند وجود دارد و ثانیاً قابل مالکیت و انحصار نیست. ولی در مورد زمین[چنین نیست]عده ای زمین ها را به خود اختصاص می دهند و دیگران را محروم می کنند و از این جا ارزش به وجود می آید.[1]در این مثال ارزش هوا از جهت وابستگی حیات ما به آن مورد بررسی قرار نگرفته است.
ارزش و منفعت هر دو از یک مقوله اند، یعنی از یک جهت یک جور هستند، هر دو با «واقعیت انسان» ارتباط دارند؛ منتهی انسان تنها این بنیه ی مادی نیست، خیر مادی برای او نوعی ارزش دارد، خیر معنوی نوعی دیگر.[2] در این جا است که بحث از ارزش مادی و معنوی به میان می آید.
آن چه به عنوان ارزش و ارزش گذاری مطرح می شود، حامل بار مفهومی خاصی از خواست و مطلوبیت است. ارزش گذاری در اخلاق، تعلیم و تربیت و زمینه های نظیر آن از امور مطلوبی نشأت می گیرد که برای آن ها از منظر اخلاقی، حقوقی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و یا هر منظر دیگری قائل می باشیم. بر این اساس مطلوبیت از مهمترین عناصری است که می تواند معیار باز شناسی ارزش ها در هر قلمرو و زمینه ای به حساب آید. البته میزان و نوع مطلوبیت در هر زمینه ای متناسب با ویژگی ها و اوضاع و شرایط جاری در آن زمینه تعین می یابد.[3]
ارزش و ارزش گذاری از نقطه نظر اخلاقی بر اساس خوب یا بد، پسند یا ناپسند، معروف یا منکر بودن اعمال و رفتار انسانی قابل درک و شناسایی است.[4]
2. مفاهیم ارزشی هر کجا که به کار روند حکایت از رابطه ی ضروری و رابطه ی علیتی دارند که ما بین اعمال اختیاری انسان و نتایج و اهداف مترتب بر آن اعمال حاکم می باشد. ذهن انسان از کشف چنین رابطه ی ضروری که به نوعی اعمال اختیاری را علت وصول به نتایج و اهداف مترتب بر آن می شناسد، به خوب یا بد بودن، حق یا نا حق بودن، شایسته یا ناشایسته بودن، پسندیده یا ناپسند بودن، زشت و زیبا بودن یک عمل حکم می کند. بنابراین مفاهیم ارزشی و یا ضد ارزشی بیانگر رابطه ی واقعی و ضروری می باشند که ما بین فعل اختیاری انسان از یک طرف و نتیجه ی مطلوب یا نامطلوب آن از سوی دیگر به صورت واقعی و حقیقی بر قرار گردیده است.[5]
انسان به پشتوانه ی نیروی خدادای عقلانی و ارادی خود، به تدبیر و سیاست امور حیاتی و کمالی خویش می پردازد. اندیشه ی عقلانی و فطری انسان وی را به جانب خیر و کمال جاودانه و کمال آفرین فرا می خواند. اراده ی انسان نیز به عنوان نیروی وابسته به عقل انسان او را در اجرای مصوبات عقل و خردش یاری می رساند«و احیاناً بر خلاف همه ی میل ها و همه ی جاذبه ها و کشش های طبیعی مصوبات عقلانی و طرح های فکری را به مرحله ی عمل در می آورد».[6] یک فیلسوف معروف آلمانی به نام کانت، که شخصیت برجسته‌ای در فلسفه غرب است، در باب اخلاق به این مسأله قائل است ‌که عقل عملی می‌تواند خوب و بد کارها و صفات را درک و بر آنها استدلال کند.
به هر صورت، کار آیی عقل محدود است و برای رساندن انسان به نقطه ی اوج کمال، کافی به نظر نمی رسد. این جا است که نیاز شدید بشریت به نبوت و دین الهی که به نوعی جهت بخش حرکت عقل و خرد انسانی است و خطوط اصلی و محتوای ناب کمال انسانی را فراهم می آورد محرز می گردد. به بیان دیگر وحی خطوط اصلی حرکت در بزرگ راه کمال و سعادت جاویدان را ترسیم می کند. عقل نیز به نوبه ی خود به حرکت در درون این خطوط فرمان می دهد.
از این رو، ارزش های بر گرفته از وحی الهی کاملاً مورد پذیرش عقل و فطرت ناب انسانی قرار می گیرد و بر اثر این وفاق و سازگاری است که گرایش به ارزش های ناب الهی در میان مردم و جوامع بشری روز به روز از هر جهت افزون تر می باشد. در قلمرو ارزش ها، مهمترین بخش به ارزش های اخلاقی اختصاص دارد. عقل و وحی به عنوان منشأ ارزش گذاری نقش خود را در تبین و تشریح ارزش های اخلاقی بر دو محور«مطلوبیت عمل» و «مطلوبیت انگیزه» ایفا می کنند.
«مطلوبیت عمل» بر این مطلب تأکید می ورزد که عمل اخلاقی به طور ذاتی مطلوب و پسندیده می باشد. این مطلوبیت ذاتی از عقل و وحی بدست می آید. «مطلوبیت انگیزه» بر این نکته تأکید دارد که فعل اخلاقی لازم است به نیت و انگیزه ی شایسته ای انجام پذیرد. بدین ترتیب، خوب بودن یک فعل و کار و هم چنین نیت انجام دهنده ی آن هر دو از دیدگاه فلسفه ی اخلاق در اسلام، محور ارزش گذاری قرار می گیرند و ارزش ها بر اساس این دو محور، تبین و تعیین می گردند.[7]
3. مفاهیم باید و نباید در هنگامی که به معنای دستور و فرمان مورد استفاده قرار می گیرند، گرچه ممکن است صرفاً بر اساس امیال و احساسات درونی گوینده ابراز شوند، اما تنها در صورتی موجه و معقولند که بر مبنای رابطه ای ضروری و واقعی میان فعل و کار مورد نظر و نتیجه ی حاصل از آن، اعتبار شده باشند.[8] ما می توانیم برای اخلاق هدفی در نظر بگیریم و افعال و کارهای اختیاری آدمی را با آن هدف بسنجیم اگر در این سنجش، فعل و صفت یاد شده موفق و سربلند بیرون آید، وصف«خوبی» اخلاقی را بر آن به کار می بریم و اگر در تأمین هدف اخلاقی نقشی ناروا ایفا کرد، وصف «بدی» را بر آن حمل می نماییم و اگر نسبت به هدف اخلاق بی تفاوت بود، یعنی، نه در تحصیل آن هدف به کار آمد و نه در جهت عکس آن موثر افتاد، حکم به خنثی بودن آن می شود.[9]
خوب و بد بودن دارای واقعیت هستند، همانند واقعیت داشتن مفهومی مانند مفهوم علیت. باید بین دو چیز رابطه ی واقعی باشد که ما یکی را علت دیگری بدانیم. خوبی نیز به واسطه ی چیزی که از آن گرفته شده است، در عالم محقق می شود و واقع گرایی در عرصه مفاهیم اخلاقی به چیزی بیش از این نیاز ندارد. خوبی و بدی در خارج به صورت مستقل موجود نیستند؛ به عبارتی مانند رنگ جسم یا شکل آن در خارج وجود ندارند و این انتظار را داشتن نیز نابجا است؛ هم چنان که اگر آتش علت ایجاد حرارت است، تصور این که در کنار و بر روی آتش، افزون بر اموری مثل رنگ، نور و...چیزی به نام علت بودن هم قرار گرفته باشد، فرض و تصوری نابجا است؛ بلکه، این علت بودن، در واقع از رابطه ی میان آتش و حرارت فهمیده می شود و بدون فعالیت ذهنی، دستیابی به این مفهوم امکان پذیر نیست.[10]

معرفی کتاب جهت مطالعه ی بیشتر؛
1. در آمدی بر مبانی ارزش ها، سید احمد رهنمایی، موسسه ی آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)
2. فلسفه اخلاق، نشر معارف.

پی نوشت:

1. تعلیم و تربیت در اسلام، ص233-234.
2. همان،ص236.
3. در آمدی بر مبانی ارزش ها، سید احمد رهنمایی،ص27.
4. همان.
5. همان،ص71.
6. وحی و نبوت، شهید مطهری، ص 9.
7. در آمدی بر مبانی ارزش ها، ص75.
8. فلسفه ی اخلاق، استاد مصباح یزدی، ص58.
9. فلسفه اخلاق، نشر معارف، ص32.
10. همان،ص44.

http://akhlagh.porsemani.ir/node/105