پوچ گرایی

سوال:

دین چگونه می تواند انسان را از پوچ گرایی در زندگی نجات دهد؟

پاسخ:

معمولا ریشه و علل پوچی دو چیز می باشد 1- نقص معرفتی و شكاكیت در امور هستی و اعتقادی 2- وجود مشكلات روانی- اجتماعی بسیار زیاد (كه موجب بی‌لذتی و احساس ناامیدی و ناكامی در زندگی می‌شود. ) این دو ریشه اصلی پوچی می‌باشند، كه آنها را به صورت عوامل زیر نیز می‌توان تفصیل داد عوامل پوچی(به بیانی دیگر):

1- نیافتن پاسخ برای معمای آفرینش اینكه از كجا آمده ام؟ آمدنم برای چیست ؟ به كجا می روم؟ اگر انسان نتواند برای این سه سوال مهم جواب عقلی و قانع كننده ای پیدا كند، دچار سردرگمی شده و بالاخره احساس پوچی می كند.

2- نداشتن برنامه درست در زندگی

3- فقدان ایده ‏آل و آرمان عالى و معنوى،

4- ماده گرایی یك فرد ماده‌گرا تمامی پدیده‌های جهان هستی را ناشی از تصادف و طبیعت كور و كر دانسته و عقیده دارد كه آدمی چند روزی در این جهان به سر برده و با فرا رسیدن مرگ پرونده حیاتش برای همیشه بسته خواهد شد. ماده‌گرایی موجب می‌شود كه آدمی خود را در جهان هستی غریب و تنها حس كند و از درد بی‌پناهی از درون بنالد. انسان به پناهگاه نیاز دارد و بدون ملجأ و پناه نمی‌‌تواند زندگی كند و هر هدفی را كه انسان مادی انتخاب كند، چون نسبی است، پناهگاه واقعی نخواهد بود، ولی پناهگاهی را كه الهیون به عنوان خدا انتخاب می‌كنند، چون مطلق است و تمامی امور زندگانی انسان را زیر نفوذ و سلطه خود قرار می‌دهد، بهترین ایده‌آل است.(عبدالله نصری ، ماهنامه آموزشی، اطلاع رسانی معارف شماره 64، اسفند 1387)

5- مسائل و مشكلات تربیتى و خانوادگى؛

6- تجربه متعدد ناكامى و شكست در زندگى؛

7- تعارضات فكرى و ناتوانى در حلّ آنها؛

8- بحران هویت. حال دین چگونه می‌تواند انسان را از پوچ گرائی نجات دهد؟ دین با توجه به آموزهایی كه دارد می تواند تمام این عوامل را برطرف كرده و انسان را از پوچ‌گرائی نجات دهد. به عبارت دیگر دین از یك طرف با پاسخ به پرسش های بنیادین زندگی ، عقل انسان را قانع كرده و معمای زندگی را حل می‌كند و از طرف دیگر با توجه به آموزها و كاركردهایی كه دارد؛ می تواند از بروز مشكلات تربیتی ، خانوادگی و اجتماعی جلوگیری كرده و انسان را از تعارضات و ناكامی‌ها در این زمینه‌ها، رهایی بخشد. در اینجا چند نمونه از كاركردهای دین را كه به نوعی می‌توانند انسان را از پوچ گرائی نجات دهند؛ ذكر می‌كنیم: الف- دین به پرسش های بنیادین انسان پاسخ داده و معمای آفرینش را حلّ می‌كند. مهم‏ترین كاركرد معرفتى دین، پاسخ به اساسى ‏ترین پرسش انسان یعنى «راز هستن» است. هر انسانى افزون بر حاجات مادى مانند خوراك، پوشاك، آسایش و رفاه، نیازمندى ‏هاى دیگرى دارد كه بسیار با اهمیت ‏تر از آنهاست. از جمله دریافت پاسخى مناسب به پرسش از راز وجود است. هر انسان هوشیارى در هر عصر و زمان، متعلق به هر نژاد و ملیت و در هر وضعى از نظر پایگاه اجتماعى، سطح معلومات، و... پرسش‏ هایى در این باره دارد كه بدون دریافت پاسخى اعتمادپذیر هرگز قرار و آرام نخواهد داشت. عمده‏ ترین این پرسش‏ها عبارتند از: 1. از كجا آمده ‏ام؟ اولین پرسش انسان این است كه انسان و جهان چگونه و توسط چه عاملى پدید آمده‏ اند؟ آیا جهان آفریدگار حكیم و دانا دارد یا نه؟ 2. آمدنم بهر چه بود؟ آیا آفرینش انسان و جهان هدفمند و در پى تدبیر و عاقبت‏ نگرى بوده یا بى‏ هدف و پوچ است؟ 3. به كجا مى ‏روم آخر؟ جهان رو به كدامین سو دارد، فرجام جهان و انسان چیست و چه سرنوشتى فرا روى آنهاست؟ در مرحله بعد از این پرسش های بنیادی و در ادامه انها چند پرسش مهم دیگر هم برای اناسن وجود دارد ، از جمله: - آیا انسان موجودى مجبور و محكوم سرنوشت است و همه چیز بدون دخالت نقش و اراده او تعیین شده، یا خود معمار شخصیت و سرنوشت خویش است و با تكیه بر بینش ‏ها، خصلت‏ها و كنش‏هاى اختیارى خود مى‏ تواند خوب و بد سرنوشت را رقم زند؟ - حال در عمل چه باید بكنیم؟ اگر انسان داراى حیات جاودان و نویسنده كتاب سرنوشت خویش است چه باید بكند؛ چگونه خود و آینده‏ اش را بسازد تا فرشته خوشبختى را در آغوش گیرد؟ راه سعادت چیست و هر یك از بینش‏ ها، خصلت‏ ها و كنش‏ هاى آدمى دقیقاً چه تأثیرى در نیك و بد سرنوشت دارند؟ - چه كسانى و چگونه در این راه پرپیچ و خم، راهنما و مددكار انسان مى‏ باشند؟ پاسخ دقیق، جامع، معتبر، به هنگام و همه فهم این پرسش‏ها را تنها از طریق دین حق مى‏ توان انتظار داشت. پاسخ این پرسش‏ها در بخش نظرى، «جهان بینى» خوانده مى‏ شود و در بخش عملى، «شریعت» یا «ایدئولوژى» گفته مى ‏شود. مهمترین آموزه‏ هاى دین در این عرصه عبارت است از:

1. خداشناسى؛ اسماء حسنى و اوصاف ذاتى و فعلى خداوند و چگونگى رابطه او با جهان و انسان.

2. هستى ‏شناسى؛ مشتمل بر پیشینه جهان، عوالم هستى و درجات و مراتب آن، سنت ‏هاى حاكم بر هستى، فرجام جهان.

3. انسان ‏شناسى، ابعاد و مراتب وجود آدمى، استعدادها، توانش ‏ها و گرایش ‏هاى او.

4. فرجام‏ شناسى، غایت جهان و انسان؛ چگونگى حیات جاودان و عوامل مؤثر در آن.

5. راه شناسى؛ نمایاندن راه سعادت و همه عوامل موثر در آن، نیز بیان موانع راه و چگونگى فراز آمدن در برابر آنها.

6. راهنما شناسى؛ معرفى راهنمایان طریق و امدادگران آن كه در مباحثى چون نبوت و امامت تبلور مى ‏یابد. ب- در زمینه روانی ـ اجتماعی دین كاركردهای زیادی دارد كه به چند نمونه اشاره می شود (البته برخی موارد هم‌پوشی دارند، ولی بخاطر تاكید خاصی كه داشتیم آنها جداگانه هم ارائه می كنیم): ب- 1- با عمل به دین حیات روانی انسان، معنا پیدا كرده و احساس انبساط روحی می‌كند. برای توضیح این مساله به چند نمونه از آثار روانشناختی آموزه های دینی اشاره كنیم؛ برخی از این آثار عبارتند از: 1- احساس خوش‌بینی و رضایت 2-روشن دلی 3- آرامش خاطر و مطبوع سازی زندگی در مجموعه هستی 3- ایجاد امیدواری 4- لذت معنوی 5- مسئولیت پذیری 6- نشاط و حركت شهید مطهری در این زمینه بیان می كنند: اولین اثر ایمان مذهبى از نظر بهجت ‏زایى و انبساط آفرینى، «خوشبینى» است؛ خوشبینى به جهان و خلقت و هستى. ایمان مذهبى از آن جهت كه تلقى انسان را نسبت به جهانْ شكل خاص مى‏دهد، به این نحو كه آفرینش را هدفدار و هدف را خیر و تكامل و سعادت معرفى مى ‏كند، طبعاً دید انسان را نسبت به نظام كلى هستى و قوانین حاكم بر آن خوش بینانه مى ‏سازد. حالت فرد با ایمان در كشور هستى، مانند حالت فردى است كه در كشورى زندگى مى ‏كند كه قوانین و تشكیلات و نظامات آن كشور را صحیح و عادلانه مى‏ داند، به حسن ‏نیت گردانندگان اصلى كشور نیز ایمان دارد و قهراً زمینه ترقى و تعالى را براى خودش و همه افراد دیگر فراهم مى ‏بیند و معتقد است كه تنها چیزى كه ممكن است موجب عقب ‏ماندگى او بشود تنبلى و بى‏ تجربگى خود او و انسانهایى مانند اوست كه مانند او مكلّف و مسئول‏اند. از نظر چنین شخصى، مسئول عقب‏ ماندگى او خودش است نه تشكیلات و نظامات كشور، و هر نقصى وجود دارد از آنجاست كه او و امثال او وظیفه و مسئولیت خویش را انجام نداده‏ اند. این اندیشه طبعاً او را به غیرت مى‏ آورد و با خوشبینى و امیدوارى به حركت و جنبش وامى‏ دارد. اما یك فرد بى ‏ایمان در كشور هستى، مانند فردى است كه در كشورى زندگى مى ‏كند كه قوانین و تشكیلات و تأسیسات كشور را فاسد و ظالمانه مى ‏داند و از قبول آنها هم چاره ‏اى ندارد. درون چنین فردى همواره پر از عقده و كینه است. او هرگز به فكر اصلاح خودش نمى ‏افتد، بلكه فكر مى‏ كند در جایى كه زمین و آسمان بر ناهموارى است و سراسر هستى ظلم و جور و نادرستى است، درستىِ ذره‏ اى مانند من چه اثرى دارد؟! چنین كسى هرگز از جهان لذت نمى ‏برد. جهان براى او همواره مانند یك زندان هولناك است. این است كه قرآن كریم مى‏ فرماید: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْكاً ـ هركس از توجه و یاد من رو برگردانَد، زندگى‏ اى تنگ و پر از فشار خواهد داشت.»(طه ، آیه 24) آرى، ایمان است كه زندگى را در درون جان ما بر ما وسعت مى ‏بخشد و مانع فشار عوامل روحى ( مجموعه ‏آثار استاد شهید مطهرى، ج‏2، ص:46- 47) ایشان در ادامه نیز بیان می‌كنند كه : دومین اثر ایمان مذهبى از نظر بهجت ‏زایى و انبساط آفرینى، «روشندلى» است. انسان همین كه به حكم ایمان مذهبى جهان را به نور حق و حقیقت روشن دید، همین روشن‏بینى، فضاى روح او را روشن مى‏ كند و در حكم چراغى مى‏ گردد كه در درونش روشن شده باشد، برخلاف یك فرد بى ‏ایمان كه جهان در نظرش پوچ است، تاریك است، خالى از درك و بینش و روشنایى است، و به همین سبب خانه دل خودش هم در این تاریكخانه كه خود فرض كرده تاریك و مظلم است. سومین اثر ایمان مذهبى از نظر تولید بهجت و انبساط، «امیدوارى» به نتیجه خوب تلاش خوب است. از نظر منطق مادى، جهان نسبت به مردمى كه در راه صحیح و یا راه باطل، راه عدالت یا راه ظلم، راه درستى یا راه نادرستى مى ‏روند بى ‏طرف و بى‏ تفاوت است؛ نتیجه كارشان بسته است تنها به یك چیز: «مقدار تلاش» و بس. ولى در منطق فرد با ایمان، جهان نسبت به تلاش این دو دسته بى ‏طرف و بى ‏تفاوت نیست؛ عكس‏ العمل جهان در برابر این دو نوع تلاش یكسان نیست، بلكه دستگاه آفرینش حامى مردمى است كه در راه حق و حقیقت و درستى و عدالت و خیرخواهى تلاش مى ‏كنند: «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ ینْصُرْكُمْ ـ اگر خدا را یارى كنید (در راه حق گام بردارید) خداوند شما را یارى مى‏ كند.»( محمد، آیه 7) «إِنَّ اللَّهَ لا یضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ ـ اجر و پاداش نیكوكاران هرگز هدر نمى‏ رود». توبه آیه 120 چهارمین اثر ایمان مذهبى از نظرگاه بهجت و انبساط، «آرامش خاطر» است. انسان فطرتاً جویاى سعادت خویش است؛ از تصور وصول به سعادت غرق در مسرت مى‏ گردد و از فكر یك آینده شوم و مقرون به محرومیت لرزه بر اندامش مى ‏افتد، سخت دچار دلهره و اضطراب مى ‏گردد. آنچه مایه سعادت انسان مى‏ گردد دو چیز است: 1. تلاش‏ 2. اطمینان به شرایط محیط موفقیت یك دانش ‏آموز، معلول دو چیز است: سعى و تلاش خودش، دیگر مساعدت و آمادگى محیط مدرسه و تشویق و ترغیب و تقدیر اولیاى مدرسه. یك دانش ‏آموز ساعى و كوشا اگر به محیطى كه در آنجا درس مى‏ خواند و معلمى كه آخر سال نمره مى ‏دهد اعتماد نداشته باشد و نگران یك رفتار غیرعادلانه باشد، در تمام ایام سال دلهره و اضطراب سراپاى وجودش را مى ‏گیرد. تكلیف انسان با خودش روشن است. از این ناحیه اضطرابى دست نمى ‏دهد، زیرا اضطراب از شك و تردید پدید مى‏ آید. انسان درباره آنچه مربوط به خودش است شك و تردید ندارد. آنچه كه انسان را به اضطراب و نگرانى مى‏ كشاند و آدمى تكلیف خویش را درباره او روشن نمى‏ بیند جهان است. آیا كار خوب فایده دارد؟ آیا صداقت و امانت بیهوده است؟ آیا با همه تلاش ها و انجام وظیفه ‏ها پایان كار محرومیت است؟ اینجاست كه دلهره و اضطراب در مهیب‏ ترین شكل ها رخ مى‏ نماید. ایمان مذهبى به حكم اینكه به انسان كه یك طرف معامله است، نسبت به جهان كه طرف دیگر معامله است، اعتماد و اطمینان مى ‏بخشد، دلهره و نگرانى نسبت به رفتار جهان را در برابر انسان زایل مى ‏سازد و به جاى آن به او آرامش خاطر مى‏ دهد. این است كه مى‏ گوییم یكى از آثار ایمان مذهبى آرامش خاطر است. یكى دیگر از آثار ایمان مذهبى از جنبه انبساط بخشى، برخوردارى بیشتر از یك سلسله لذتهاست كه «لذت معنوى» نامیده مى ‏شود. انسان دوگونه لذت دارد: یك نوع لذتهایى است كه به یكى از حواس انسان تعلق دارد كه در اثر برقرارى نوعى ارتباط میان یك عضو از اعضا با یكى از مواد خارجى حاصل مى ‏شود، مانند لذتى كه چشم از راه دیدن و گوش از راه شنیدن و دهان از راه چشیدن و لامسه از راه تماس مى ‏برد؛ نوع دیگر لذتهایى است كه با عمق روح و وجدان آدمى مربوط است و به هیچ عضو خاص مربوط نیست و تحت تأثیر برقرارى رابطه با یك ماده بیرونى حاصل نمى‏ شود، مانند لذتى كه انسان از احسان و خدمت، یا از محبوبیت و احترام، و یا از موفقیت خود یا موفقیت فرزند خود مى ‏برد كه نه به عضو خاص تعلق دارد و نه تحت تأثیر مستقیم یك عامل مادى خارجى است. لذات معنوى از لذات مادى، هم قوى ‏تر است و هم دیرپاتر. لذت عبادت و پرستش خدا براى مردم عارف حق‏پرست از این‏گونه لذات است. عابدان عارف كه عبادتشان توأم با حضور و خضوع و استغراق است بالاترین لذتها را از عبادت مى‏ برند. در زبان دین از «طعم ایمان» و «حلاوت ایمان» یاد شده است. ایمان حلاوتى دارد فوق همه حلاوت ها. لذت معنوى آنگاه مضاعف مى‏ شود كه كارهایى از قبیل كسب علم، احسان، خدمت، موفقیت و پیروزى، از حس دینى ناشى گردد و براى خدا انجام شود و در قلمرو «عبادت» قرار گیرد.( مجموعه ‏آثار استاد شهید مطهرى، ج‏2، ص:47- 49) با توجه به آنچه گذشت، می‌توان برخی از تأثیرات آموزه ها و كاركردهای دین بر روان و كنش انسان را به شرح ذیل برشمرد: خوش بینی، روشن‌دلی، امیدواری، آرامش خاطر، لذت معنوی و جنبش و حركت اصلاحی. طبق این تحلیل وقتی كه علت پوچ‌گرائی ناكامی ، نامیدی ،بدبینی و بی‌لذتی باشد با ایمان دینی برطرف می شود. ب- 2- سازگارسازى جهان درون و برون؛ كاهش رنج ها بهره دیگرى كه از تفسیر دینى حیات بر مى خیزد «ایجاد سازگارى بین جهان درون و برون» و در نتیجه كاهش رنج ها و ناراحتى هاست. بدون شك در مواردى بین خواسته ها و تمایلات انسان و آنچه در جهان خارج وجود دارد تفاوت هایى مشاهده مى شود. گاه این تفاوت ها به گونه اى است كه شرایط خارجى براى انسان رنج‌آفرین و ملال انگیز است. این تفاوت ها مى تواند به گونه هاى مختلف باشد مثل: 1. تفاوت بین خواسته هاى ما و نظام تكوین، مانند شرور و آفاتى چون مرگ و میر، سیل، زلزله، نقص عضو، بیمارى و ... 2-بین تمایلات ما و واقعیات اجتماعى، مثل حاكمیت نظام استبدادى و... از طرف دیگر در مواردى واقعیات خارجى به سهولت و در شرایطى كه ما در آن قرار داریم تغییرپذیر است؛ در چنین وضعیتى انسان ها به طور معمول در جهت تغییر جهان خارج به سود تمایلات خود مى كوشند؛ اما گاه جهان خارج اصلاً تغییرپذیر نیست، یا در شرایط مورد نظر شخص دگرگون نمى شود؛ و یا تغییر آن مستلزم هزینه هایى تحمل ناپذیر و نامعقول است. در این موارد بهترین راه سازگارسازى درون با خارج است و دین نیرومندترین عامل آشتى‌دهنده این دو جهان است. دین با تفسیرى كه از جهان و ناملایمات و رنج هاى آدمى در آن مى دهد، نه تنها ناسازگارى آن دو را از میان بر مى دارد؛ بلكه با دادن نقش عبادى به تحمل دشوارى ها و اینكه بزرگ ترین اولیاى الهى چشنده تلخ ترین رنج هایند شیرین ترین رابطه را بین آن دو ایجاد مى كند؛ به طورى كه انسان مؤمن مى گوید: «زیر شمشیر غمش رقص كنان باید رفت»، از همین رو «الیسون» بهترین راه مقابله با مشكلات تغییرناپذیر را مقابله مذهبى مى داند. اینكه حضرت اباعبدالله الحسین(علیه السلام) در سرزمین سوزان كربلا و دیدن آن همه رنج و مصیبت و زخم هاى بسیار بر جان و توان خویش فرمود: «رضا الله رضانا اهل البیت» و زینب كبرى(س) پس از تحمل آن همه دشوارى طاقت فرسا مى فرماید: «ما رأیت الّا جمیلا» عالى ترین نمایش شكوه ایمان در سازگارى جهان درون و برون و شیرین نمودن رنج و سختى در جهت مقاصد و اهداف بلند الهى و انسانى است. بدین ترتیب نه تنها رنج انسان كاهش مى یابد، بلكه در مواردى شیرین و دلپذیر مى شود و این جز در سایه دین و ایمان دینى امكان پذیر نیست. ب- 3- هدف‌بخشى و ایده‌آل‌پرورى یكى از مهم ترین كاركردهاى دین ارائه ایده آل و آرمان مطلوب است. ایده آل اصل یا موضوعى است كه مورد گرایش انسان قرار گیرد و هدف تلاش ها و كوشش هاى او باشد. ایده آل موجب شكل گیرى نوع انتخاب آدمى است. شخص به طور آگاهانه یا ناخودآگاه همه پدیده ها را با آن مى سنجد و ارزش داورى مى كند. ایده‌آل از مختصات زندگى بشرى و از عناصر اساسى آن است. انسان زمانى مى تواند از یك زندگى حقیقى برخوردار باشد كه آگاهانه براى خود ایده‌آل و آرمان انتخاب كند. انسان ها در طول تاریخ ایده آل هایى چون رفاه، ثروت، شهرت، مقام، عشق، زیبایى، دانش و... انتخاب كرده اند لیكن بهترین ایده‌آل آن است كه داراى شرایط زیر باشد: 1-منطقى باشد. 2- قابل وصول باشد. 3- تمایلات سودجویانه و حب ذات و «من طبیعى» آدمى را كنترل كند 4- در انسان چنان كششى ایجاد كند كه از درون به سوى هدف اعلاى حیات حركت كند. چنین آرمانى تنها از دین حق و معناى دینى حیات بر مى خیزد. «میلر بروز» از قول «اینشتین» مى گوید: «علم، ما را از آنچه هست آگاه مى كند و دین (وحى) است كه ما را به آنچه كه سزاوار است كه باشد مطلع مى كند». ب- 4- كاهش ناراحتی‌ها از دیگر كاركردهای دین كه می‌تواند بر روان انسان تاثیر مثبت گذاشته و مانع از پوچ گرائی شود، این است كه دین باعث كاهش ناراحتی ها می‌شود. شهید مطهری (ره) دراین رابطه می فرمایند: زندگى بشر خواه‏ناخواه همچنان كه خوشی ها، شیرینی ها، به دست‏آوردن ها و كامیابی ها دارد، رنجها، مصائب، شكستها، از دست دادن ها، تلخی ها و ناكامی ها دارد. بسیارى از آنها قابل پیشگیرى یا برطرف كردن است هرچند پس از تلاش زیاد. بدیهى است كه بشر موظف است با طبیعت پنجه نرم كند، تلخیها را تبدیل به شیرینى نماید؛ اما پاره‏اى از حوادث جهان قابل پیشگیرى و یا برطرف ساختن نیست. مثلًا پیرى. انسان خواه ناخواه به سوى پیرى گام برمى‏دارد و چراغ عمرش رو به خاموشى مى‏رود. ناتوانى و ضعف پیرى و سایر عوارض آن، چهره زندگى را دُژَم مى‏كند. بعلاوه اندیشه مرگ و نیستى، چشم بستن از هستى، رفتن و جهان را به دیگران واگذاشتن، به نوعى دیگر انسان را رنج مى‏دهد. ایمان مذهبى در انسان نیروى مقاومت مى‏آفریند و تلخیها را شیرین مى‏گرداند. انسان با ایمان مى‏داند هرچیزى در جهان حساب معینى دارد و اگر عكس‏العملش در برابر تلخیها به نحو مطلوب باشد، فرضاً خود این [تلخى‏]غیرقابل جبران باشد، به نحوى دیگر از طرف خداوند متعال جبران مى‏شود. پیرى به حكم اینكه پایان كار نیست و بعلاوه یك فرد با ایمان همواره فراغت خویش را با عبادت و انس با ذكر خدا پر مى‏كند، مطبوع و دوست‏داشتنى مى‏شود به طورى كه لذت زندگى در دوره پیرى براى مردم خداپرست از دوره جوانى بیشتر مى‏گردد. قیافه مرگ در چشم فرد با ایمان با آنچه در چشم فرد بى‏ایمان مى‏نماید، عوض مى‏شود. از نظر چنین فردى، دیگر مرگ، نیستى و فنا نیست، انتقال از دنیایى فانى و گذرا به دنیایى باقى و پایدار، و از جهانى كوچكتر به جهانى بزرگتر است؛ مرگ، منتقل شدن از جهان عمل و كشت است به جهان نتیجه و محصول. از این رو چنین فردى نگرانیهاى خویش را از مرگ با كوشش در كارهاى نیك كه در زبان دین «عمل صالح» نامیده مى‏شود برطرف مى‏سازد. از نظر روان‏شناسان، مسلّم و قطعى است كه اكثر بیماریهاى روانى كه ناشى از ناراحتیهاى روحى و تلخیهاى زندگى است، (بیشتر ) در میان افراد غیرمذهبى دیده مى‏شود. افراد مذهبى به هر نسبت كه ایمان قوى و محكم داشته باشند از این بیماریها مصون‏ترند. از این رو یكى از عوارض زندگى عصر ما كه در اثر ضعف ایمان‏هاى مذهبى پدید آمده است افزایش بیماریها و بیماریهاى روانى و عصبى است. (مجموعه ‏آثاراستاد شهید مطهرى، ج‏ 2، ص 50- 51) ب-5- پاسخ به احساس تنهایى یكى از رنج هاى بشر كه در جهان صنعتى و پیدایش كلان‌شهرها به شدت رو به افزایش است، مسأله احساس تنهایى است. منظور از احساس تنهایى در اینجا تنهایى فیزیكى یعنى جدایى از دیگران نیست؛ بلكه گونه هاى دیگرى هم چون ناتوانى دیگران در پاسخ دهى به برخى از نیازهاى انسان، عدم درك دیگران از شخص و یا سرگرمى دیگران به كار خود و جستجوى منافع خویش و عدم توجه عمیق، جدى، خیرخواهانه و دیگرخواهانه در جهت تأمین خواسته ها و نیازهاى شخص است. به عبارت دیگر، انسان در این دنیا خود را در میان انبوه مردمانى مى یابد كه عده‌ای همواره در بند خودخواهى هاى خویشند و حتى اگر اعمالى به ظاهر نیك و مفید به حال دیگرى انجام مى دهند عمدتاً آمیخته به انواع درخواست ها، گرایش ها و خودخواهى هاى ظاهر و پنهان است و كسى صد در صد به خاطر «من» كارى براى «من» انجام نمى دهد. اما در نگرش دینى، انسان هیچ گاه تنها نیست. به بیانی دیگر در نگرش دینی انسان خدا را بهترین پناهگاه خود می‌داند و احساس تنهایی نمی‌كند؛ لذا در مواقع سختی ها و مشكلات حالت نامیدی به وی دست نمی‌دهد. اما فرد بی ایمان پناهگاه مطمئنی برای خود نمی شناسد، از این رو در سختی‌ها و مشكلات زودتر احتمال دارد دچار نومیدی و یاس شود. و همین یاس است كه تدریجا افكار پوچ گرایانه در فرد بوجود می آورد. ب- 6- دیگر كاركردها افزون بر آنچه گذشت كاركردهاى روان‌شناختى، فراروانشناختى، روان ‌تنى و جسمانى دیگرى براى دین ذكر شده كه به ذكر عناوین آنها بسنده نموده و خواننده عزیز را به مطالعه و جستجوى بیشتر در این زمینه فرا مى خوانیم:

1-بهداشت و سلامت جسمانى، طول عمر، پایدارى در فعالیت هاى فیزیكى، تقویت سیستم ایمنى و دفاعى بدن، تسریع در بهبودى و كوتاه كردن دوران درمان.

2- ایجاد خضوع، تعبد و تسلیم در جهانى آكنده از سرگردانى و تعارضات فكرى.

3- عشق و محبت، پاسخ به غرایز فرامادى بشر و ایجاد لذت هاى فراجسمانى، تصفیه غم ها و جذب شادى ها.

4-كاهش اضطراب، ترس ها و وحشت ها؛ به ویژه ترس از مرگ.

5- افزایش قدرت كنترل و مدیریت ذهن (سایكو سیبرنیتك) و تصویرسازى ذهنى.

6- هویت‌بخشى، انسجام و تعادل شخصیت ، رهایش از آشفتگى و هماهنگ سازى افكار و احساسات.

7- شجاعت‌آفرینى و افزایش قدرت پایدارى در برابر دشمنان و زورمندان.

8-بهداشت و سلامت روح و حقیقت برین وجود آدمى.

9-ایجاد وقار و سنگینى و دورى از جلفى و سبكى.

10- كنترل عملیات جنسى. بطور كلی تحقیقات زیادی كاركردهای دین را (كه موجب سلامت و رهایی از مشكلات روانی می‌شود ) تایید می‌كند. در اینجا به علت رعایت اختصار به یك مورد اشاره می‌كنیم: دینداری و خودكشی همانطور كه می‌دانید یكی از آثای كه پوچگرائی می‌تواند داشته باشد اقدام به خودكشی است. در حالی كه این نسبت در بین افراد دیندار بسیار كمتر است . برخی تحقیقات نشان مى دهد خودكشى در كسانى كه در مراسم دینى شركت مى كنند نسبتى بسیار كمتر از دیگران دارد. كامستاك و پاتریچ در یك بررسى نشان دادند احتمال خودكشى در افرادى كه به عبادتگاه ها نمى روند چهار برابر بیش از شركت كنندگان در محافل دینى است. همه پژوهش ها نشان مى دهد یكى از علل مهم خودسوزى ضعیف بودن اعتقادات مذهبى بوده است». یك بررسى كه در كشور اردن توسط «داراكه»(1992) انجام شده است نشان مى دهد تعداد خودكشى در ماه رمضان در مقایسه با ماه‌هاى دیگر سال كاهش قابل توجهى را نشان مى دهد. جمع‌بندی و پاسخ نهایی همانطور كه روشن شد ریشه پوچ‌گرائی یا نقص معرفتی در مورد «راز هستی و معمای آفرینش» است و یا وجود مشكلات روانی اجتماعی است (كه باعث ناكامی و نامیدی انسان شده و در نهایت ممكن است باعث پوچ‌گرائی شود.) در حالی كه دین هم از بعد معرفتی عقل انسان را ارضاء می كند و هم با توجه به آموزه ها وكاركردهایی كه دارد؛ می‌تواند از بروز مشكلات روانی – اجتماعی پیشگیری نموده و در نتیجه مانع از پوچ گرایی شود.