اخلاقی خدایی
سوال:
سوالی ازمحضرتان داشتم. لطفا عبارت "متخلق شدن به اخلاق الهی درهدف آفرینش" را توضیح بفرمایید؟ آیا معنای این جمله این است که یکی از اهداف خلقت ما اخلاق خدایی کسب نمودن است؟
پاسخ:
با اینكه پرسش مطرح شده، مبهم است ولی به نظر میرسد كه مقصود، مبانی كلامی و فلسفی اخلاق باشد. با این نگاه اشارهای به بحث میشود.
پیشفرضها و مبانی فلسفى، كلامى و انسانشناختى اخلاق الهی، را میتوان در موارد زیر بیان كرد:
1. مبانی فلسفى: از جمله پیشفرضها و مبانی فلسفى متخلق شدن انسان به اخلاق الهی این است كه انسان مركب از دو جوهر متمایز روح و جسم است. با صرفنظر از چگونگى پیدایش آن دو، جسم بسترى براى رُشد و سعادت و یا سقوط و شقاوت روح و جان آدمى است. بنابراین، حقیقت وجودى انسان را روح او تشكیل میدهد. روح آدمى مجرد از جسم و بدن است و هنگام مرگ بینیاز از بدن مادى میگردد. روح است كه درد و رنج و لذت و سعادت را درك میكند و كمال انسان در كمالِ او است. نفس جاودانه است و كمال و سعادت آن را باید در مجموعه حیات دنیوى و اخروى آن جست وجو نمود. 1
2. مبانى كلامى: حكیمانهبودن آفرینش عالم و آدم از مبانى كلامى اخلاق الهی است. علم اخلاق نسخه اجرایى چگونگى تحقق این هدف است. بدیهى است كه با انكار حكمت و هدفمندى در آفرینش، شیوه تحقق این هدف مفهومى ندارد و اخلاق ضرورت منطقى نخواهد داشت. ولى اثبات هدفمندبودن خلقت و تفسیر هدف آن، در علم كلام صورت میگیرد و علم اخلاق با پذیرش این مبنا و تفسیر ارائه شده از هدف كلان پیدایش عالم و آدم، در صدد تبیین آن و پیشنهاد طرح عملى براى تحقّق آن است. 2
هدف خداوند از خلقت آدم، رأس هرم اخلاق اسلامى را تشكیل میدهد؛ چنانكه از تعابیر قرآن و روایات بر میآید انسان خلیفه و جانشین خداوند در زمین است. 3
از حاصل سیر عقلانى حكیمان نیز بر میآید كه خداوند در خلقت عالم، هدفى وراى ذات خویش نداشته است. طبق آنچه عارفان و سالكان در نتیجه سلوك معنوى خود بدان دست یافتهاند و بر اساس آنچه در معارف دینى است، جهتگیرى همه عناصر و فضایل در اخلاق اسلامى به سوى این است كه آدمى در كار عالم مؤثرى جز خدا نبیند و خود نیز با اراده و اختیار، در ابعاد مختلف وجودى خویش در حدّ توان و امكان، تجلیگاه اسما و صفات خداوند باشد: در مهربانى مظهر رحمت الهى، در سخاوت مظهر جود خداوند، در خشم و غضب مظهر انتقام حق و .... این همان مقصدى است كه گاه از آن به مقام «خلیفه الهى» و برخى به مقام «لقا و فنا» و عدهاى به مقام «قرب الهى» و امثال اینها تعبیر میكنند.
یكى دیگر از مبانى كلامى اخلاق اسلامى، باور به جاودانگى انسان و اعتقاد به حسابرسى اخروى و در نتیجه پاداش و كیفر در آن جهان است. باور به معاد، حسابرسى اخروى و بهشت و جهنم را میتوان ضامن كارآمدى و كاركرد اخلاق اسلامى در تحقق اهداف خلقت دانست.
به قطع، بدون وجود چنین رُكنى، اخلاق اسلامى استوار نخواهد شد؛ بلكه حتى نمیتوان سخن از یك نظام اخلاقى كارآمد به میان آورد. تأكیدات فراوان قرآن و روایات بر باور به معاد و حتى تأثیر گمان به آن در ساماندهى و اصلاح رفتار انسانها در دنیا نیز در همین راستا قابل تفسیر است. البته اثبات معاد، چگونگى آن و شیوه حسابرسى و پاداش و كیفر در آن روز، در علم كلام بیان میشود و در علم اخلاق به عنوان یكى از پیشفرضهاى مسلّم و یكى از بنیادهاى مستحكم آن است. 4
بنابراین، انسان ایمانی، انسان اخلاقی است؛ زیرا بنیاد دین بر اخلاق است و فلسفه و هدف آموزههای وحیانی اسلام، تخلق انسان به خلق الله است كه از آن به خلق عظیم نیز یاد میشود؛ چرا كه خداوند انسان را آفرید تا در مقام خلافت الهی قرار گیرد و مظهر رب العالمین شود. دستیابی به این هدف؛ یعنی ربانی و خلیفه الهی شدن، متوقف به خدایی شدن است. از اینرو، لازم است انسان براساس آموزههای وحیانی اسلام عمل كند تا انسانی متأله؛ یعنی متخلق به صفات و اخلاق الهی شود.
در اخلاق اسلامی ما با دو نوع صفت مواجه هستیم. صفات رحمانی و صفات شیطانی. متخلق شدن به اخلاق الهی یعنی جذب صفات رحمانی و تخلیه شدن از صفات شیطانی. تمام صفات بد ریشه در جهل و تاثیرات شیطانی دارد و تمام صفات خوب ریشه در خداوند و تاثیرات رحمانی دارد. بنابراین راه متخلق شدن به اخلاق الهی تخلیه از صفات رذیله و نهادینه کردن فضایل صفات در روح انسان است. موفق باشید.
_________________________________
1 . برای آگاهی بیشتر به این منابع مراجعه شود: صدرالدین شیرازى، الاسفار الاربعة، ج 8؛ ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، ج 3، نمط هفتم؛ سهروردى، شهابالدین، مجموعه آثار، ج 2؛ علامه حلّى، كشف المراد، مقصد دوم.
2 . دیلمى، احمد، اخلاق اسلامى، قم، دفتر نشر معارف، چاپ دوم، 1380ش، ص 60.
3 . از جمله ر. ك: سوره بقره، آیه 30.
4. ر. ك: صدرالدین شیرازى: الاسفار الاربعة، ج 9؛ ابن سینا: الاشارات و التنبیهات، ج 3، نمط 8؛ علامه حلى: كشف المراد، مقصد ششم.