انصاف و تبیین کارکرد آن در سازمانهای اخلاق نهاد
در زیست فردی و اجتماعی باید به اصول و قواعدی بها دادکه فرد و جامعه را با واقعیتها و مطلوبها مواجه کرده، هرگونه پندار نادرست و اندیشه ناسازگار را از اذهان دور کند. اصل انصاف( مطابق آموزه های اسلام) و قرابت معنایی آن با"قاعده زرّین" آنگونهکه درآیینها ونظامهای اخلاقی غرب تبیین شده است،میتواند مطلوب ما از زیست فردی و سازمانی را برآورده سازد .به حدیکه مثلا اطلاع از کارکردهای آن دو در ساحات مختلف زندگی سبب تدوام روابط اجتماعی، فزونی همدلی، رشد همسوی منطق وآگاهی، بالا رفتن آمار بیطرفی و سازواری میشود. از اینرو، چنانچه کنشگران مطابق این معنا از انصافکه باید انتظار معقول و مشروع از خود ودیگری در صورت قرارگرفتن در موقعیتهای مشابه داشت، رفتارکنند به پیدایش زمینه بیداری وجدان، عزت نفس، تقویت حس مشارکت و اعتماد و احترام متقابل در فرد و نهادینه شدن الگوی رفتاری «من دوست دارم ... پس مراقب باشم نسبت به دیگران» در جامعه و سازمان کمک رسانده است.