سؤال شما در حقيقت راجع به روش تخلق به ارزش هاي اخلاقي است. اين بحث از اساسي ترين و گسترده ترين مباحث علم اخلاق است. موضوع و هدف اصلي تمامي كتاب هايي كه در زمينه اخلاقيات و علم اخلاق نگاشته شده است، آموزش تخلق به ارزش هاي اخلاقي است. ما در اين فرصت تنها قادريم به صورت فهرست وار و به طور كلي روش خودسازي و تخلق به ارزشها را بيان نماييم.
عالمان اخلاقي در منابع اين علم براي وصول به اين هدف( تخلق به ارزش هاي اخلاقي و رفع رذایل اخلاقی )سه مرحله را بر مي شمارند.
يكى از مباحث كهن و مهم علوم انسانى بحث «هدفگذارى» است آيا نظام هستى هدفدار است آيا امكان وجود چند هدف به عنوان غايت اين جهان قابل تصور است يا اينكه فقط يك هدف نهايى وجود دارد و ساير مواردى كه به عنوان هدف معرفى مى شوند اهداف ناقص و يا هدفهاى دروغين و كاذب مى باشند. تمامى تلاش هاى مادى و معنوى انسان در راستاى هدف صورت مى گيرد و مهم ترين مسأله اى كه امروزه در علوم مختلف (فلسفه و كلام و مديريت و اخلاق و عرفان) مطرح است بحث هدفشناسى است. عده اى هدف جهان و انسان را در لذت پرستى و تمايلات نفسانى و خلق و خوى استبدادى خلاصه مى كنند و انسان را به شكستن تمامى مرزهاى اخلاقى توصيه مى نمايند.
واژه تنبلي که گاهي به جاي واژه هاي ديگري مانند: کسالت، تن پروري، راحت طلبي، بطالت، سستي وفتور به کار مي رود، از رذايل اخلاقي است ونشانگر کراهت از کار، کاهلي، تن آسايي، طفره رفتن واز کار در رفتن و مشابه آنها است.
تنبلي و راحت طلبي يکي از مصداق هاي بزرگ هواي نفس و مانع بزرگي براي خودسازي و پيشرفت در زندگي است. شما اگر بخواهيد خودسازي کنيد، بايد بدانيد که با راحت طلبي و تنبلي هرگز به اين کار موفق نمي شويد. حتما بايد با راحت طلبي جهاد کنيد و اين مانع بزرگ را از سر راه خود برداريد.
«نسبيت»
از سؤال شما پيداست كه با نسبيت در اخلاق آشنا هستيد، امّا به طور مختصر به تعريف نسبيت گرايي و مطلق گرايي مي پردازيم تا مشخص گردد حياء و غيرت مطلق هستند يا نسبي.
نسبي بودن اخلاق بدين معناست كه ارزش ها و اصول اخلاقي ثابت و پايدار نيستند، بلكه با تغيير شرايط و فرهنگ ها، اخلاقيات هم تغيير خواهند كرد.
نسبيت در اخلاق يعني اينكه هيچ خُـلقي به طور كلي و مطلق خوب يا بد نيست. يك صفت در يك زمان و مكان خاص ممكن است خوب باشد و در شرايطي ديگر ممكن است بد باشد. (مجموعه آثار شهيد مطهري، ج16، ص77 و ج21 ص184)
گفت و گو با حجت الاسلام محمد سلطانى
خُلُق: هدف ما از این گفت و گو این است که به رابطه ازدواج با اخلاق و معنویت بپردازیم. در این زمینه و به عنوان مقدمه از بیانات حضرتعالى استفاده مى کنیم.
بسم الله الرحمن الرحیم.
تا جایى که از آیات و روایات و فرمایش هاى بزرگان استفاده کرده ام، این است که اصل ازدواج- به ویژه از زوایه تأثیر آن بر مسائل معنوى- یکى از ضرورت ها است. در مسائل اخلاقى و تربیتى نیز ازدواج از زوایاى مختلف قابل بررسى است.
ازدواج و تربیت نفس
سید حبیب حسینی رنانی
چرا افسردگى ام زیاد شده؟ چرا قواى عقلى و حافظه ام ضعیف شده؟ چرا رزق و روزى ام با مشکل مواجه شده؟ اصلا چرا تلاش هایم به نتیجه نمى رسد؟ چرا على رغم تمنّاى زیادى که دارم، در مسائل معنوى پیشرفت نمى کنم و احساس خوش معنویت و آرامش به من دست نمى دهد؟ چرا؟
وقتى این سؤالات و صدها سؤال دیگر از این قبیل را بررسى و علت یابى مى کنیم، به یک پاسخ مى رسیم و آن هم گناه است. آرى همه این مشکلاتى که ذکر شد نتیجه و آثار گناه است.
روشهای از بین بردن شیرینی گناه:
1.تفکر و جایگزینی افکار جذّاب و حلال :
اصل و ریشه هر عملی تفکر است، در واقع تا فکری از ذهن انسان عبور نکند اعضا و جوارح نیز حرکتی نخواهند کرد، برای این که انسان بتواند گناه را ترک کرده و لذت آنی و ظاهری آن را از بین ببرد باید در عاقبت گناه، زود گذر بودن دنیا و لذتهای آنی آن، مرگ و سختیهای دادگاه عدل الهی و از طرف دیگر به نعمتهای الهی که لذت حلال دارند، بیاندیشد، امام على (عليهالسلام) فرموده اند:
كسى كه نيكو بينديشد، دستخوش لغزش نمىشود.(1)