قرص و محکم
تعاريف فعلى نه مقامى
استاد بارها از بعضى ها كه مشغول مجاهدت و ذكر و فكر بودند، تعريف مى كرد، امّا نظر ايشان اين بود كه اين براى حال فعلى است. اگر حال باقى بماند يعنى مقام شود، بسيار خوب است. مثلاً درباره يكى از دوستانش كه سالها از نجف و ايران رفاقت داشتند، فرمود: «او سوخته است». اين جمله ايشان نوعاً تعاريف فعلى و حالى همان زمان بوده، ولى از نوع تعاريف مقامى نبوده است.
قرص و محكم
به من مى گفت: شما توكّلتان بايد به خدا قرص و محكم باشد. گفتم چطور آقا؟ فرمود: قلبت، توجهت يكجا باشد نه همه جا. فقط به خدا توجهت راست باشد، مستقيم باشد، صادق باشد، صادقانه!
جزاى خير
فرمودند: از كودكى هر كسى قدمى يا خدمتى به من كرد، خدا فوراً جزاى خير به او مى داد.
سؤال و جواب
جلسات شان سؤال و جوابى بود. يادم هست كه سياست در آن نبود. مسائل عرفانى بود. سؤال هاى خيلى جالبى از ايشان مى كردند و ايشان جواب مى داد. كسانى كه در آن جلسات شركت مى كردند با بقيه متفاوت بودند. از آنها (در نجف) فكر نمى كنم كسى الان اينجا باشد.
مجالس
مجالس ايشان نور و روشنايى خاصى داشت. هركس يك دفعه با ايشان برخوردى مى كرد يا پاى صحبتش مى نشست بهره مى برد و روشن مى شد، يا گرهاى از زندگى اش باز مى شد.
حرف ها به قدرى پخته و حساب شده بود كه در هر زمينه اى مخصوصاً سلوك وقتى كه مسأله اى مطرح مى شد، دقيق ترين و حساس ترين قضايا را در يك لحظه بيان مى كرد و افراد نتيجه مى گرفتند، غير از اين كه خود مجلس، مجلس حضور و مجلس قرب بود. غالباً چيزهاى فوق العاده اى هم در آن مجالس اتفاق مى افتاد كه لطيف بود.
منبع: http://erfanekeshmiri.ir/pages/akhlagh