چشم های نافذ

چشم‏ هاى نافذ

اكثر افرادى كه اولياى خدا را ديدند و حضرت استاد را نيز زيارت كردند، از چشم‏ هاى با هيبت و نافذ ايشان تعريف كردند. چشمى رياضت كشيده و پرمعنى و مخمور و مست! بيدارى در سحر و استفاده از بين‏ الطلوعين، بكاء از شوق و خشيّت حق‏ تعالى، گريه بر مصائب اهل بيت، به مكاشفات و معاينات ديدن و رؤياى رحمانى بر چشم ولايىِ او اثر گذاشته بود كه كمتر كسى مى‏توانست اين مطلب را انكار نمايد.
 برد از سرّ دلبرى دل مستم
مخمورى چشم دلرباى تو
 «عطار نيشابورى»
 
 دل عاشق به پيغامى بسازد
خمار آلوده به جامى بسازد
 مرا كيفيت چشم تو كافى است
رياضت‏كش به بادامى بسازد
 
 براى تمركز فكر، بستن چشم مؤثر است؟
 ج: براى تمركز قواى فكرى، بستن چشم خوب است چه آنكه وقتى چشم باز است اشياء و الوان مختلفه را مى‏ بيند و مشغول مى‏ گردد.
 
حدیث من عرفه نفسه

 حديث «من عرف نفسه فقد عرف ربه» (هركس خود را شناخت خداى خود مى‏ شناسد) را مى‏ خواند.
 

خدمت و حضور

 ايشان دائم در حضور بود، دائم متوجه بود و خودش از اين حضور تعبير به خدمت مى‏ كرد و هميشه اين بند از دعاى كميل را مى‏ خواندند كه: «و حالى فى خدمتك سرمداً»: (حالم را در كار كردن براى تو دائمى قرار ده). و اين امر بسيار عظيم است، طعام بسيار لذيذى است كه انسان به اين زودى از آن سير نمى‏ شود. ايشان تا آخر همين‏طور بودند، تمام دردهايشان هم با همين تسكين پيدا مى‏ كرد يعنى توجه به خدا دردشان را تسكين مى‏ داد.
 
 خسته شدم

حال ايشان را خيلى‏ ها درك نمى‏ كردند و گاهى واردين ايشان را خسته مى‏ نمودند. سيدى روحانى از مشهد روزى براى استاد، از كتاب بحارالانوار تندتند حديث مفصلى مى‏ خواند. شيخى از اهل منبر تهران منزل استاد آمده بود و مطالبى را در ولايت، گلايه از اوضاع مملكت و... مى‏ گفت. سيدى از تهران كه در كار چاپ و نشر كتاب بود آمده بود و با استاد هم نسبتى داشت و درباره چاپ كتاب هاى سنى و شيعه و مسائلى اين چنين صحبت مى‏ كرد. اهل علمى از قم آمده بود از اينكه بسيار جاها او را دعوت مى‏ كنند و نمى‏ رود صحبت كرد و الان داراى چند سمت است. استاد فقط نگاه مى‏ كرد و گوش مى‏ داد و هيچ حرفى نمى‏ زد. وقتى آنها مى‏ رفتند، گاهى مى‏ فرمودند: خسته شدم!! بله اينان حال ايشان را درك نمى‏ كردند.
 

 هركسى از ظن خود شد يار من
واز درون من نجست اسرار من
 

منبع: http://erfanekeshmiri.ir/pages/akhlagh

موضوع سایت رویش: