درد

نقل شده كه عارف باللَّه آخوند كاشى اواخر عمر مريض شد. عارف ربّانى آقا محمّد بيدآبادى براى مداواى ايشان نوشت كه 202 مرتبه به عدد «ربّ» اين آيه را بخواند:
«رَبّ أَنّى مَسَّنِىَ الضُّر و أنتَ أرحَمُ الرّاحمين. يعنى ايّوب آن‏گاه كه پروردگارش را خواند كه به من گزند (رنج) رسيده است و تو بخشاينده‏ ترين بخشايندگانى، پس او را پاسخ گفتيم و گزندى كه به وى بود را از او زدوديم». (در آيه ربّه دارد)
آخوند كاشى اين دستورالعمل را ديد گفت: 
«دواى من همين است».
بنده عرض مى‏ كنم در طول بيش از ده سال به خاطر امراض مختلف و سكته، حضرت استاد بيمار بود و خود براى بيماران نسخه مى‏ پيچيد و دستورالعمل مى‏ داد، حتى يك‏بار از ايشان نشنيدم كه بفرمايد براى بيماريم دعا كنيد يا ختمى بگيريد.

شما ذكر نمى‏ خواهيد 
يكى از بازارى‏ هايى كه ميان‏سال بود، گاه‏گاه نزد استاد مى‏ آمد. يك‏بار عرض كرد: آقا به ما ذكر بدهيد! فرمود: شما ذكر نمى‏ خواهيد ! (چرا كه مقتضى بايد موجود و مانع مفقود باشد تا آثار آن پيدا شود ) عرض كرد: براى رزق چيزى بدهيد! ايشان اين آيه «اليس اللَّه بكاف عبده» را به عدد مختصر دادند.

اصرار در دعوت‏ ها
نزديك ظهر بود كه براى ديدار استاد به منزلشان رفتم. ديدم كه استاد درون ماشين شخصى از اهل دانش از خانواده يكى از بزرگان حوزه نشسته و صاحب ماشين به منزل استاد رفته است.
عرض كردم: «كجا تشريف مى‏ بريد»؟
فرمود: «منزل فلانى. مرا براى ناهار به منزلش مى‏برد ولى ميل باطنى ندارم».
همان لحظه صاحب ماشين با همسر استاد آمدند و سوار شدند و استاد را به طرف منزل خود بردند.

چند نمونه از اين دعوت‏ ها اتفاقاً انجام مى‏ گرفت كه ميل باطنى استاد نبود و اصرار سبب مى‏شد كه قبول كند. بعضى‏ ها هم با استاد عكس مى‏ گرفتند با اين كه تناسبى از نظر سلوكى و عرفانى با استاد نداشتند و عكس را دليل بر بزرگى خود جلوه مى‏ نمودند، ولى استاد مدارا و مماشات مى‏كرد و براى عكس گرفتن ممانعت نمى‏ نمود!!

منبع: http://erfanekeshmiri.ir/pages/sire

موضوع سایت رویش: