وساطت و شفاعت

اهل دانشى از ايران در نجف مشغول تحصيل بود كه بعداً به مدارج علمى بالايى نائل شد. كسى از طايفه نسوان از قبيل ه‏اى خاص بعضى روزها براى ايشان شير مى‏ آورد. روزى طبق هر روز كه شير آورد، او تقاضاى متعه كرد. آن زن بسيار ناراحت شد و به قبيله خود خبر داد. آنان قصد كردند ضربه‏ اى مهلك و سنگين بر او وارد كنند. استاد فرمود: «من وساطت و شفاعت نزد آن قبيله كردم و آنان عقب‏ نشينى كردند و آبروى آن اهل دانش حفظ شد».

اختلاف عشايرى 

اگر اختلافى بين بچه‏ ها در خانه بود با دلى باز مى‏ نشستند و ارشاد مى‏ كردند. اختلاف خودمان كه هيچ، حتى اختلاف عشايرى را من ديدم كه حل مى‏ كردند. اختلاف عشايرى مثلاً اين بود كه 20 نفر از اين قبيله و 20 نفر از آن قبيله بر سر كشته شدن يك نفر اختلاف داشتند، اين اختلاف‏ها را حل مى‏ كردند، با ابهتى كه داشت و احترامى كه برايشان قائل بودند، به شكل عشايرى حل مى‏ كرد.

وهابيت نه دولت
شيخى از ارادتمندان استاد، اهل عربستان بود كه در نجف اشرف با ايشان رفاقت داشت و معمولاً سالى يك‏بار يا بيشتر به خاطر خويشاوندى و زيارت به ايران مى‏ آمد و به ديدار استاد نائل مى‏ شد. وى امام جماعت يكى از مناطق شيعه‏ نشين عربستان بود.
بنده در حضور استاد از او سؤال كردم: «آيا دولت عربستان براى حجّاج ايرانى محدوديت ايجاد مى‏ كند و در زيارت كردن قبر پيامبر و ائمه‏ (عليهم السلام) بقيع و همراه داشتن مفاتيح‏ الجنان و مانند اينها اشكال تراشى مى‏ كند»؟!
ايشان گفت: «خير! اين مسائل را آخوندهاى وهّابى دستور مى‏ دهند و نقش بسزايى در ممنوعيت زّوار دارند».
حضرت استاد چون اصلاً مكّه و مدينه نرفته بودند؛ مطالب آن دوست را فقط گوش مى‏ دادند.

منبع: http://erfanekeshmiri.ir/pages/sire

موضوع سایت رویش: