در محضر استاد

در محضر استاد

 مؤلف كتاب سيرى در آفاق مى‏نويسد: در روز هفتم فروردين سال 1373 خدمت حضرت آيت‏اللَّه كشميرى رسيدم...
 از حالش پرسيدم، با حالت رضا و خشنودى جواب دادند امّا نَفَس نَفَس زنان! دستگاه تنفس (اكسيژن) كنار حيات منزل بود تا در مواقعى از او استفاده شود كلاهى پشمين بر سر داشت، سر مبارك را پايين انداخت و در سكوت فرو رفت، و گاهى با چشم‏هاى پر فروغش نگاهى مى‏كرد و باز سر را به زير مى‏انداخت...
 گفتم: اولين بار است خدمت رسيده‏ام چيزى بفرماييد توشه راهم باشد و شما را بدان ياد كنم با تبسم مليحى فرمود: چه بگويم و سر را به زير انداخت و در سكوت عميقى فرو رفت... (صح: ص 184)
 
يا من، يا راديو

 همسر استاد فرمود: در آن زمان (قبل از انقلاب در عراق) با راديو و تلويزيون مخالف بودند. يكبار سيد على كوچك بود و راديو به منزل آورد آقا فهميدند، خيلى ناراحت شدند و فرمودند: يا من يا راديو، ايشان گويا در يك حال و هواى ديگرى و در يك فضاى ديگر زندگى مى‏ كردند.
 

هميشه بالا بود

 خودشان مى‏ گفتند: امتياز قاضى اين بود كه هميشه بالا بود و پايين نمى‏ آمد و اين حال در خودشان هم محسوس بود.
 سكوتشان سكوت ذكرى بود، سكوت توجهى بود. زياد پيش مى‏ آمد جمعى شش، هفت نفره بوديم، مخصوصاً بعضى از دوستان، نقلى شيرين مى‏ گفتند كه در ايشان اثر كند، ولى يك حالت جذب ه‏اى در ايشان بود كه به سختى پايين مى‏ آمد، اگر هم مى‏ آمد محسوس بود كه مى‏ خواهد خودش را متوجه نشان بدهد، ولى باطناً با تمام توجه مشغول به همان ياد خداى متعال بود.

گاهى نگاهى

 گاهى نگاه مى‏ كرد ولى قسمت گريز سخن يا قسمت حساس سخن را كأنّه اصلاً نمى‏ شنيد. اين يكى از امتيازاتى بود كه در ايشان محسوس بود و عمق توجه ايشان را شايد ديگرانى هم كه بودند، زياد مى‏ ديدند كه دائم بالا بود، آثارش هم خوب پيدا بود.

منبع: http://erfanekeshmiri.ir/pages/akhlagh

موضوع سایت رویش: