پياده روى
بازگرداندن
اوايلى كه استاد از عراق به ايران آمد، در قم ساكن شد و گاهى به تهران منزل فرزندان خود مىرفت. شاگردى گفت: «با ماشين خودم از تهران به طرف قم به راه افتادم. چون به بهشت زهرا رسيدم يك مرتبه به دلم افتاد كه به منزل فرزند استاد بروم. شايد ايشان بخواهد به قم بيايد. پس به طرف منزل فرزندشان رفتم. چون رسيدم در زدم و با تعجب ديدم استاد آماده رفتن به قم مىباشد و ساكش را نيز در دست دارد. فهميدم كه اين از تصرّف ايشان بود كه مرا برگرداند».
پياده روى
حضرت استاد در ايام تعطيل حوزه نجف، سرگرم مجاهدات بودند. روزى فرمودند: گاهى از نجف تا به كوفه يك فرسخ راه بيابان بود، پياده مى رفتم « و به خاطر ترك اكل حيوانى براى تمرين و تهذيب نفس» كمى خرماى خشك و بادام مى گرفتم و هسته خرما را بيرون مى آوردم و مشغول اوراد مى شدم. گاهى به طرف مسجد سهله پياده مى رفتم.
مى فرمودند: اعراض از خلق و دورى از اشتغالات در ايام مجاهدات لازم است؛ و يكى از آنها بيابان خداست (كه كسى نيست) آن هم از نجف به كوفه يك صفا و روحانيت خاص خودش را داشت. چندين سفر پياده از نجف تا به كربلا رفتم (كه حدوداً 90 كيلومتر مى باشد).
انفاق در عيد فطر
جدّ استاد آية الله سيد حسن كشميرى مرجع و عارف ساكن كربلا بود و امامت حرم امام حسين (عليه السلام) را به عهده داشتند؛ و عكسى از امامت جدّشان در منزل استاد بود. بعد از آقا سيد حسن، فرزندشان آقا سيد مصطفى، عموى استاد، امامت داشتند بعد از وفات عمو حضرت استاد در ايام تعطيل حوزه علميه نجف كه به كربلا مى رفتند، امامت مى كردند. روز عيد فطرى، به قدرى در نماز عيد استاد جمعيت بود كه بيش از بيست مكبر دعاى قنوت را تكرار مى كردند، چون آن زمان بلندگو نبود.
بعد از نماز عيد، آنقدر شيرينى و سيگار و امثال اينها آوردند كه حساب نداشت، و جناب استاد آنها را انفاق كردند.