سبك جواب دادن
نوعاً استاد به خاطر كسالت جسمانى جواب ها را مختصر مى دادند و گاهى به يك كلمه و يا يك جمله بسنده مى كردند و گاهى هم به خاطر عدم صلاحيت طرف از باب (تجاهل عارف) مى فرمودند: «نمىدانم».
در مقام اقناع شخص به يك جمله، مانند «تقوا بورزيد، مراقبه داشته باشيد» دهها جواب مشكلات نفسى و غيره را مى دادند و زبال حالش اين بود: «در خانه اگر كس است، يك حرف بس است».
سيره نبوى و علوى
روزى شخصى از اقوام مادرى استاد از تهران به قم و منزل استاد آمد. ايشان با او به محبت برخورد كرد و بعد او را به بنده معرفى كرد كه از اقوام است.
بعداً متوجه شدم آن آقا يكى از بستگان استاد را طلاق داده است و قاعده عرفى بايد بنا بر عدم توجه باشد؛ امّا استاد با روى خوش با او برخورد كرده و به خاطر متاركه، از صله ارحام و اتّصال خويشى كم نكرده و اين برخورد از مصاديق و نمونه هاى سيره نبوى و علوى استاد است.
حالش را ندارم
روزى در خانه استاد زده شد، و چون در خانه نيمه باز بود، در زننده را ديدم. استاد پرسيدند: چه كسى است؟ عرض كردم: فلان كس است (اهل علمى كه داراى منصب بود) فرمود: آخ، حالش را ندارم. پس آن شخص وارد اتاق شد و صحبت هائى كرد و استاد ساكت بود، و سپس رفت.
مدتى گذشت و روزى عرض كردم: آيا دفتر يادداشتى داريد فرمود:
آرى دارم ولى چيزى توى آن نوشته نيست و آن را به بنده دادند. نگاه كردم، ديدم چيزى تويش نوشته نيست غير از چند چيز كوتاه، و صفحه اى هم ذكرى به دعا به خط همين شخص نوشته شده بود و در پايين آن ذكر، نام و فاميلى خود را نوشته بود. تعجبم زياد شد كه چطور دانى براى عالى ذكر مى نويسد، مثل اين مى ماند كه ليوان آبى كسى ببرد و درون دريا بريزد؛ با اينكه خودش گرفتار منصب است و بعد از بيست سال از كارش معزول شد ؛ تو خود حديث مفصل بخوان از اين مطالب و وقايع كه در دوران 19 ساله زندگى استاد در ايران اتفاق افتاد.