خواهر پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله)

در ماجرای جنگ حنین که در سال هشتم هجرت پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله) رخ داد، شیماءدختر حلیمه که خواهر رضاعی پیامبر (صلی الله علیه و آله) بود، با جمعی از اقوام به اسارت سپاه اسلام درآمدند، پیامبر (صلی الله علیه و آله) هنگامی که شیماء را درمیان اسیران دید، به یاد محبت های او و مادرش در دوران شیرخوارگی، احترام و محبت شایانی به شیماء کرد.

رحم به اسیران و مشرکان

جنگ خیبر با حضور شخص نبی گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) در سال هفتم هجری رخ داد، پس از پیروزی سپاه اسلام بر سپاه کفر، جمعی از یهودیان به اسارت سپاه اسلام درآمدند، یکی از اسیران، صفیه دختر حی بن اخطب (دانشمند سرشناس یهودی) بود.

درس گذشت به مشرکین

عدی بن حاتم می گوید: «هنگامی که خواهرم سفانه به اسارت سپاه اسلام درآمد و من به سوی شام گریختم، پس از مدتی خواهرم با کمال وقار و متانت به شام آمد و مرا در مورد این که گریخته ام و او را تنها گذاشتم سرزنش کرد، عذرخواهی کردم، پس از چند روزی از او که بانویی خردمند و هوشیار بود، پرسیدم:«این مرد (پیامبر اسلام) را چگونه دیدی؟» گفت: «سوگند به خدا او را رادمردی شکوهمند یافتم، سزاوار است که به او بپیوندی که در این صورت به جهانی از عزت و عظمت پیوسته ای ».

گذشت در مقابل بد گویی

آخوند سجادی نقل کرده: سیّدی در زنجان همیشه به شیخ فضل الله نوری (که در مشروطیّت او را اعدام کردند) بد می گفت. تا اینکه شبی در خواب پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را دید که مرحوم آخوند ملا قربان علی زنجانی در کنار ایشان ایستاده است.

 در این وقت کسی وارد بر پیامبر(صلی الله علیه و آله) شده و عرضه می دارد؛ شیخ فضل الله نوری اجازه ورود می طلبد. وقتی شیخ وارد می شوند، پیامبر(صلی الله علیه و آله) می فرمایند: چرا دیر آمدی؟ او دستمال از گردن رد می کند و در حالی که جای طناب اعدام را نشان می دهد عرض می کند: یا رسول الله ببین امت شما در حقّ من چه جفایی کردند!

کاسه آش از دست حضرت زهرا (علیهاالسلام)

از دانشمندان عامل و کامل و عارف، سیّد مهدی بحر العلوم بود. از شیخ محمد تقی شاگرد سید نقل شده که گفت: سید از نجف روانه کربلا می شد و با او جماعتی بودند. مردی بود که تنها راه می رفت و هر جا سیّد فرود می آمد او هم پیاده می شد، همین که سیّد حرکت می کرد او هم حرکت می کرد.

نتیجه توکل نکردن

شخصی به نام حسین بن عُلوان نقل می کند: در مجلسی برای کسب دانش شرکت کرده بودم، در حالیکه هزینه ی سفر من تمام شده بود. یکی از کسانی که در آن جلسه بود، گفت : برای این گرفتاری به چه کسی امیدواری ؟ گفتم به فلانی . گفت : به خدا سوگند ، حاجتت برآورده نمی‌شود و به آروزی خود نخواهی رسید و مقصودت حاصل نخواهد شد . گفتم : از کجا می‌دانی -خدا تو را بیامرزد- ؟

توکل در روایات معصومین(علیهم السلام)

 

امام باقر(عليه السلام) مى‌فرمايند:

«مَنْ تَوَكَّلَ عَلَى اللّهِ لايُغْلَبْ وَ مَنِ اعْتَصَم بِاللّهِ لا يُهْزَمْ»1

كسى كه بر خدا توكّل كند مغلوب نمى‌گردد و هر كه به خدا پناه آورد، شكست نمى‌خورد.

انسان هنگام درخواست چيزى، بايد اتّكاء و دلبستگى‌اش به خدا باشد، زيرا اسباب عادى كه در اختيار ماست جز به همان اندازه‌اى كه خدا براى آنها مقرّر فرموده، اثرى ندارند و چنانكه گمان مى‌شود، در تأثير مستقل نمى‌باشند و حقيقت امر و تأثير در دست خداست؛ از امام صادق(عليه السلام) نقل شده است:

توکل و قرآن

 

توكّل از مادّه «وكالة» است و در فرهنگ اسلامى يعنى؛ انسان خداوند را تكيه گاه مطمئنى براى خويش قرار داده، تمام امورش را به او واگذارد.(1) در قرآن مجيد آيات فراوانى درباره توكّل وجود دارد و ما به منظور توضيح و تبيين معنا و حقيقت توكّل، به ذكر چند نمونه بسنده مى‌كنيم و كندوكاو فزون‌تر در اين زمينه را ـ چونان ديگر زمينه ها ـ به فرصتى ديگر وامى نهيم:

خداى سبحان توكّل را لازمه جدا ناشدنى ايمان دانسته است و مى‌فرمايد:

«... وَ عَلَى اللّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ»(2) افراد با ايمان تنها بايد بر خدا توكّل كنند.

در جاى ديگر مى‌فرمايد:

دوستی به خاطر خدا

در اصول كافى از حضرت سجاد(عليه السلام) روايت شده است كه فرمود:

«اِذا جَمَعَ اللّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الاَْوَّلينَ والاْخِرينَ قامَ مُناد فَنادى يُسْمِعُ النّاسَ...»

وقتى، در روز قيامت، خداوند همه مردم را گرد آورد، منادى همه مردم را آواز مى‌دهد.

«فَيَقُولُ: اَيْنَ الْمُتَحابُّونَ فىِ اللّهِ»

منادى مى‌گويد: كجايند كسانى كه براى خدا به يكديگر محبّت كردند؟

محبت خدا

محبت الهى و راه رسيدن به آن

 

«يا مُحَمَّدُ؛ وَجَبَتْ مَحَبَّتي لِلْمُتَحابّينَ فيّ وَ وَجَبَتْ مَحَبَّتي لِلْمُتَقاطِعينَ1 فيّ وَ وَجَبَتْ مَحَبَّتي لِلْمُتَواصِلينَ فيّ وَ وَجَبَتْ مَحَبَّتي لِلْمُتَوَّكِّلينَ عَلَىَّ وَ لَيْسَ لَِمحَبَّتي عَلَمٌ وَ لا نِهايَةٌ وَ كُلَّما رَفَعْتُ لَهُمْ عَلَماً وَضَعْتُ لَهُمْ عَلَماً...»

صفحه‌ها

اشتراک در نکته های ناب اخلاقی