عاقبت بی‌توجهی به همسایه

ماجراهاى بسیارى درباره دستگیرى علامه بحرالعلوم از بینوایان و رسیدگى به حال‏ مستمندان نقل شده است. نقل کرده‌اند که ایشان شب‌ها همانند جدش‏ امیرالمؤمنین -علیه‌السلام- كوله‏ بارى از مواد غذایى را بر دوش مى‏ گرفت و از تاریكى شب ‏استفاده مى‏ كرد و در كوچه‏ هاى نجف به راه مى‏ افتاد و بر در خانه هر فقیر مستمندى مقدارى غذا و پول قرار مى‏ داد و همواره از حال مردم سؤال مى‏ كرد و به ‏بینوایان رسیدگى كامل داشت.

نهایت خضوع و خشوع آخوند ملا ابراهیم نجم آبادى

بدون این كه كسى او را بشناسد، از نجم آباد به تهران آمده و در یكى از مدارس، از طلبه‌اى ساكن در یكى از حجره ها پرسید: هم حجره مى‌خواهى؟

آن طلبه كه ظاهر بى‌پیرایه و افتاده‌ آخوند را ‌دید، گمان نبرد که ایشان، فردى از بزرگان علماء است. پس گفت: اگر كسى باشد كه به خدمت حجره مدد نماید، سبب فراغت من می‌گردد! آخوند با فروتنى و خاموشى مثل یك خادم به كار و خدمت به آن طلبه پرداخت و در حجره با یكدیگر روز و شب مى‌گذرانند به حدّى كه تازه وارد از حدّ دانش و مایه مصاحب خود آگاه و دیگرى بى‌خبر بود .

نباید شهریه بگیری

مرحوم آیت الله شهید مدرس _اعلی الله مقامه_ مدیر مدرسه علمیه سپهسالار بودند. ایشان هر وقت طلبه ای یک روز از درس را غیبت می کرد، از شهریه آخر ماه او مقداری را کسر می کرد.

در انتخابات دوره چهارم مجلس، یکی از طلّاب به مدّت چند روز سخت مشغول تبلیغ انتخاباتی برای ایشان بود و در نتیجه از درس غیبت کرده بود. روزی که شهریه طلّاب را پرداختند، آن طلبه متوجه شد که چهار روز از حقوق و شهریه او را کسره کرده اند. خدمت ایشان رسید و عرض کرد:علت غیبت من این بود که چهار روز مشغول تبلیغ برای شما بودم.

ایشان فرمود:

آقای بهجت! شما طیّ الارض دارید؟

آمده بود جلو و تا فرصتی بین سوالات پیدا شد، پرسید: آقای بهجت! شما طیّ الارض دارید؟

همه منتظر پاسخ حضرت آقا بودند. اگر آقا می فرمود: (نه) که دروغ  بود و پاسخ (آری) هم با مرامشان جور در نمی آمد. بعد از چند ثانیه فرمود:

آن وقتی که ما نجف بودیم، بقال های نجف هم طیّ الارض داشتند...

نفس ها آزاد شد، لبخند نشست کُنج لب ها......

در حکایت جالب دیگر آمده است:

علّامه جعفری و خبر از مرگ

زندگی زاهدانه و دلی فارق از دنیا، ایشان( عالم بزرگ مرحوم حضرت آیت الله العظمی حاج شیخ مرتضی طالقانی_رضوان الله علیه) را مردی خدایی کرده بود. به همین جهت، اطرافیان ایشان بارها کراماتی از ایشان مشاهده می کردند و عجایبی از ایشان می دیدند. چه بسیار مریضانی که به برکت دعای ایشان شفا یافتند و چه بسیار گرفتارانی که از تاثیر نفس ایشان گره از کارشان گشوده شد. گاهی از وقایعی خبر می دادند که هنوز رخ نداده بود و شاید آخرین خبر، خبر از فوت خودشان بود.

تکه های عبای علّامه بهلول

علّامه بهلول می‌فرمود: زمانی در مشهد به منزل یكی از فامیل، رفتم. اتفاقاً هوا بارانی بود و خانم خانه هم زایمان كرده بود و چند تا بچه آورده بود و شوهرش هم در منزل نبود. متوجه شدم كه حالش مساعد نیست. به او گفتم: شما بخوابید من از بچه‌ها نگهداری می‌كنم و او هم خوابید.

مادر

مادر شیخ مرتضی انصاری قبل از تولد او در خواب دید؛ حضرت امام صادق -علیه ‏السلام- قرآنی مذهّب به ایشان عطا فرمود. صبحگاه خوابش را به فرزندی جلیل القدر تعبیر کرد و همان هم شد و شاید به همین جهت بود که در دوران شیرخوارگی بی وضو به فرزند خود شیر نمی‏ داده. (زندگانی شیخ،ص50)

در لمعات البیان گوید:

مادر شیخ، زن بسیار صالحه‏ ای بود و خودش متحمّل نان پختن و غذا پختن می ‏شد.

گذشت و بردباری که مرا مسلمان کرد

عبد الله بن سلام از یهودیان عصر پیامبر (صلی الله علیه و آله) بود، عواملی ازجمله جاذبه های اخلاق پیامبر (صلی الله علیه و آله) موجب شد که اسلام را پذیرفت و رسما در صف مسلمانان قرار گرفت، او دوستی از یهودیان به نام «زید بن شعبه » داشت، عبدالله پس از پذیرش اسلام همواره زید را به اسلام دعوت می کرد و عظمت اسلام را برای او شرح می داد بلکه به اسلام گرویده شود، ولی زید هم چنان بر یهودی بودن خود پافشاری می کرد و مسلمان نمی شد، عبدالله می گوید: روزی به مسجدالنبی رفتم ناگاه دیدم، زید در صف نماز مسلمانان نشسته و مسلمان شده است، بسیار خرسند شدم، نزدش رفتم و پرسیدم «علت مسلمان شدنت چه بوده است؟» زید گفت:

صفحه‌ها

اشتراک در نکته های ناب اخلاقی