ازدواج
نوشته اند، پدر مقدس اردبیلى آمده بود در کنار نهرى، تا مشک را از آب جارى پر کند. دید سیبى قرمز و زیبا بر روى آب روان است، گرفت و میل کرد. بعد پشیمان شد که این سیب مالک داشته و بى اجازه او چرا تصرّف در مالش کردم. و طبق حدیث معروف: «الناسُ مسلطونَ على اموالِهم.»
حرکت خلاف مسیر آب را در نظر گرفت و به بالا رفت. تا رسید به جایى که آب از باغى که درخت سیب داشت بیرون می آید. بعد از پرس و جو از کارگران صاحب باغ را دید و گفت: سیبى که بر روى آب بود من خوردم، از من راضى باش. گفت: هرگز راضى نمی شوم.