آیت الله مرعشی نجفی نقل میفرمود« از بازار نجف عبور میکردم، دیدم طلبهها به یک مغازهای خیلی رفت و آمد میکنند، پرسیدم که چه خبر است گفتند: علمایی که فوت میکنند کتابهایشان را اینجا حراج میکنند؛ رفتم داخل دیدم که عدهای حلقه زدهاند و آقایی کتابها را آورده و چوب حراج میزند و افراد پیشنهاد قیمت داده و هر کس که بالاترین قیمت را پیشنهاد میداد، کتاب را میخرید. یک عربی نشسته بود در کنارش، کیسه پولی بود و بیشترین قیمت را او داده و کتابها را میخرید و به دیگران فرصت نمیداد.
آقای شهیدی یکی از ارادتمندان آیت الله مرعشی نقل میکرد:«یک شب دیدم ایشان بدون این که چراغ روشن کند داخل حسینیه شد و در تاریکی مشغول دعا و نیایش شد و نگذاشت ما هم همراهش داخل برویم، چون تاخیر کرد نگران شدم که حالش خراب شده باشد، داخل شدم زیر نور ضعیفی که از پنجره به داخل افتاده بود دیدم آیت الله مرعشی نجفی پیراهنش را بالازده و شمکشان را به منبر سیدالشهدا(علیه السلام) میمالند، آقا متوجه شدند که کسی داخل شده است، نزدیک رفتم و گفتم آقا چیزی لازم دارید آقا گفتند نه، آمده بودم که شفایم را از سیدالشهدا(علیه السلام) بگیرم.
آیت الله مرعشی نجفی کبوتر حرم حضرت معصومه(سلام الله علیها) بودند، هفتاد سال هر سه وعده نمازشان را اول وقت در حرم اقامه میکردند و خادم حضرت معصومه(سلام الله علیها) محسوب میشدند. بعضی صبحها که هنوز در حرم باز نشده بود، همانجا پشت در مینشست و مشغول عبادت و تهجد میشد. حتی در زمستان که برف سنگینی میآمد، بیلچه و جاروی کوچکی با خود میبرد و بیرون در حرم را جارو میکردند و همانجا مشغول عبادت میشدند تا در حرم را باز میکردند.