الاهیات اخلاقی و امکان آن درحوزۀ اندیشۀ اسلامی

الاهیات اخلاقی، اصطلاحی در حوزۀ مسیحیت کاتولیک است. در دایره‌المعارف کاتولیک، حوزه الاهیات جامع به دو بخش الاهیات جزمی ‌و الاهیات اخلاقی تقسیم می‌شود. الاهیات جزمی، ‌به مباحث نظری و الاهیات اخلاقی، به مباحث عملی می‌پردازد. وظیفه این الاهیات، طراحی هنجارهای اخلاقی و دینی برای حوزۀ عمل انسانی است. امروزه، الاهیات اخلاقی از زیرمجموعه‌های الاهیات عملی محسوب می‌شود. زیرا در قرن نوزدهم الاهیات عملی به منزلۀ یک کل آمیخته با زندگی بشر شکل گرفت.

جايگاه اخلاق در فلسفه دكارت

در این مقاله، پس از تبیین نوآوری‌های دکارت در زمینه انسان‌شناسی، در وهله نخست ویژگی‌های شك دكارتی، و تقدم اراده بر اندیشه، یعنی ارادی اندیشیدن، بررسی شده و اثبات می‌شود كه در فلسفه دكارت، اثبات «ایده بداهت» و قضیه «می‌‌اندیشم»، مبتنی بر اراده است. «من» اراده می‌كنم كه شك كنم، فكر كنم، پس هستم. به این ترتیب، اراده به نحو پیشینی در فلسفه او امری پذیرفته‌شده است و این نكته‌ای است كه بیشتر دكارت‌پژوهان به آن كمتر توجه كرده‌اند. در بخش دوم، بعد از تعیین حیطه شك، با طرح بحث اراده و جدایی عقل عملی از عقل نظری، تفكیك حكمت از فلسفه در دكارت بررسی می‌‌شود.

بررسی نظریه ناظر آرمانی در فرا اخلاق

"نظریه‌‌های ناظر آرمانی تئوری‌هایی فرااخلاقی‌اند‌که با رویکردی معنا شناختی‌ شکل گرفته‌اند. این نظریه‌ها حقائق اخلاقی را اموری کاملا طبیعی و قابل تجربه تلقّی می‌کنند که باید بر اساس پسند/ ناپسند ناظران آرمانی فرضی تحلیل شوند. بر این اساس، مثلاً گزاره‌ی اخلاقی«x خوب است.» را باید معادل و هم معنی «ناظران آرمانی به xتمایل دارند.» دانست که دقیقاً می‌توانند جایگزین هم قرار گیرند. بر مبنای این تحلیل معناشناختی، اولاً دیدگاه‌های ناظران آرمانی، حقائق اخلاقی را می‌سازند و ثانیاً ملاک صدق و کذب قضاوت‌های اخلاقی ما قرار خواهند گرفت.

تحقیق انتقادیِ «تعریف اخلاق» از دیدگاه فلاسفه‏ ی غربیِ معاصر

از گذشته تاکنون، توسط فلاسفه و دانشمندان، تعاریف فراوانی از "اخلاق" به عمل آمده است. بسیاری از این تعاریف با یکدیگر متفاوتند و هرکدام از این دانشمندان و فلاسفه از منظر خود به آن نگریسته ‏اند. در این مقاله ابتدا سه واژه‏ ی اصلی "اخلاق" در زبان های فارسی و انگلیسی، یعنی "اخلاق"، "Ethics" و "Moral" ریشه ‏یابی می‏ شوند. در این ریشه‏ یابی مشخص می ‏شود هر سه واژه از حیث ریشه‏ ی لغوی به یک معنا هستند. پس از آن تعاریفِ "فلاسفه و دانشمندان معاصر غربی" با تعاریفِ "علما و دانشمندان" مسلمان در خصوص اخلاق با یکدیگر مقایسه می ‏شود.

سقراط افلاطون: رابطه خودشناسی با زندگی و مرگ راستین

سقراط در تمام آثار افلاطون جز در رساله قوانين حضور دارد. برخی افلاطون شناسان انديشه ی سقراط تاريخی در آثار دوره اول افلاطون را از انديشه ی سقراط افلاطونی در آثار دوره دوم به بعد جدا می دانند، امّا در نظر برخی ديگر از جمله ياسپرس، سقراط شخص يگانه ای مجسم می شود که خود شناسی مسئله بنيادين زندگی او بوده است. او "خود ما " را روح يا حقیقت انسان معرفی می کند که مرگ اصيل و زندگی اصيل درارتباط بااصالت آن معنا می یابد. سقراط پس ازمحکوم شدن به مرگ با آغوش باز آن را پذیرفت؛ اين پذيرش ناشی بود از نوع نگاه او به مرگ و زندگی.

تبیین استقلال اخلاقی انسان بر اساس متون دینی

متون مقدس اديان ابراهيمی از انسان‌ها میخواهند كه اخلاقی زندگی كنند و به آنان دستورهايی اخلاقی كه عموماً با وعده‌ پاداش و تهديد به مجازات همراه است، میدهند. گفته میشود؛ اولاً رسيدن به پاداش يا فرار از مجازات انگيزه سطح بالايی برای اخلاقی زيستن نيست و ثانياً اينكه خدايی حاكم به انسان دستور دهد كه چه كاری را انجام دهد و چه كار را ترك كند، اين با آزادی و «خودفرمانروايی» انسان ناسازگار است. سخن ما در اين نوشتار آن است كه اولاً خواست آرمانی اين متون آن است كه انسان به خدا عشق ورزد و از او اطاعت كند. وعده و وعيد، يك مسئله فرعی و اضطراری است و ثانياً اين عشق ورزيدن بايد از روی شناخت باشد.

مبانی هستی شناختی کرامت انسان در اندیشه صدر المتالهین

کرامت و ارجمندی انسان که در حقیقت اساسی ترین ساحت وجودی انسان را تشکیل می دهد، فصل مهمی از مباحث اندیشمندان دینی را به خود اختصاص داده است. منابع انسان شناسی برای انسان دو گونه کرامت برشمرده‌اند که عبارتند از کرامت و ارجمندی هستی شناختی و کرامت اکتسابی یا ارزش شناختی، بی‌گمان برخورداری انسان از کرامت بر مبانی و پایه های مهمی استوار است. اینک این پرسش مطرح است که انسان بر چه اساسی از کرامت هستی شناختی و ارزش شناختی برخوردار است.

واكاوی و ارزيابی مفهوم سعادت از ديدگاه خواجه نصیرالدین طوسی

مفهوم «سعادت»، يكى از مفاهيم برجسته اخلاقی در دستگاه فلسفه ی ‏اخلاق خواجه نصیرالدین طوسی است. او همانند بیشتر فلاسفه و حكمای قديم، اخلاق كامل را مبتنی بر ره‌يافتی بيرونی و آفاقی يا همان عقل‌گرايی و تعقل‌ورزی می داند. بر اين اساس عقل تنها راهنمای سعادت انسان است،‌ پس انسان بايد بدون چون‌ و چرا حكم عقل را پيشه خود سازد، به‌ گونه‌ای كه دارنده حكمت عملی بايد نسبت به فضايل و رذايل آگاهی داشته باشد و هر چه را که عقل زشت و ناپسند می داند واگذارد و هرچه را كه عقل نيك می يابد، انجام دهد.

اتانازی و تفاوت فقهی، اخلاقی دو نوع فعال و انفعالی آن

اتانازی انواعی دارد که از حیث اخلاقی و فقهی از یکدیگر متفاوت اند. تمایز دو نوع عمده آن، یعنی اتانازی فعال و منفعل، این است که در نوع اول، بیمار لاعلاج و با رنج زیاد را بدون امید به بهبودی می کشیم، امّا در دوّمی، درمان او را رها می کنیم تا بمیرد. تحلیل و ارزیابی این تقسیم و تمایز، می تواند پاسخگو به این پرسش مهم و کلیدی باشد که آیا وانهادن برای مرگ نیز از لحاظ فقهی-اخلاقی مانند کشتن است؟

نژادپرستی در فلسفه اخلاق کانت با تکیه بر امر مطلق کانتی

نژادپرستی در معنای فراگیر خود به معنای برتری برخی انسان‎ها بر برخی دیگر به واسطۀ نوع نژاد آن‌هاست. موضوع نژادپرستی در علوم مختلفی از جمله سیاست، جامعه‌شناسی، حقوق، روان‌شناسی و به ویژه علم اخلاق مورد توجه قرار گرفته است. در برخی سیستم‎های اخلاقی، همچُون دستگاه فلسفۀ اخلاق کانت، موضوع نژادپرستی، همانندِ بسیاری از موضوعات موردیِ دیگری، مورد توجه خاص قرار نگرفته است. اما این امر بدین معنا نیست که نتوان بر اساس آن سیستم، نژادپرستی را بررسی کرد.

صفحه‌ها

اشتراک در کلیات و فلسفه علم اخلاق