زيارت عاشورا در هنگام مرگ

آيت الله العظمی  بهجت  می فرمودند:
آيت الله العظمی محمد حسين اصفهانی ( مشهور به کمپانی) که صاحب آثار و تأليفات و ديوان و نيز از اساتيد محترم ما بودند از درگاه خدا خواسته بودند که لحظه آخر عمرشان زيارت عاشورا را بخوانند و بعد قبض روح بشوند.
دعای ايشان مستجاب شد.
بعد از اتمام زيارت عاشورا از اين عالم درگذشتند.

سعی کن آدم شوی!

در سال یک هزار و سیصد و شصت شخصی که در یکی از شهرهای ایران عنوان داشت نزد آیت الله  سید رضا بهاء الدینی ( ره) آمد و بعد از نماز مغرب و عشاء خدمت ایشان نشست.

او پس از احوال پرسی درخواست نصیحت و راهنمایی کرد.
 آیت الله بهاءالدینی گفت:
سعی کنید در زندگی مشرک نباشید. اگر توانستید به این مرحله برسید همه کارهای شما اصلاح می شود, این بهترین نصیحتی است که می توانم بکنم.

آن شخص گفت: آقا ! دعا کنید.
 آقای بهائ الدینی فرمودند: آدم شو! تا دعا در حق تو تأثیر کند و گرنه دعا بدون ایجاد قابلیت, فایده ای ندارد.

گريه های شيخ انصاری

مرحوم آیت الله  محمد حسن نجفی مشهور به صاحب جواهر در روزهای آخر زندگیش دستور داد مجلسی تشکیل شود و همه علمای طراز اول نجف اشرف در آن شرکت کنند. مجلس مزبور در محضر صاحب جواهر تشکیل گردید.
ولی شیخ انصاری در آن حضور نداشت.

صاحب جواهر فرمود: شیخ مرتضی انصاری را نیز حاضر کنید.
پس از جستجوی زیاد دیدند شیخ در گوشه ای از حرم امیرالمؤمنین (علیه السلام) رو به قبله ایستاده و برای شفای صاحب جواهر دعا می کند و از پروردگار می خواهد تا او از این مرض عافیت یابد.
بعد از اتمام دعا شیخ را به مجلس بردند.

گمراهی

یکی از شاگردان مرحوم شیخ انصاری  می گوید:
در زمانی که در نجف در محضر شیخ به تحصیل علوم اسلامی اشتغال داشتم یک شب شیطان را در خواب دیدم که بندها و طنابهای متعددی در دست داشت.
از شیطان پرسیدم: این بندها برای چیست؟ پاسخ داد: اینها را به گردن مردم می افکنم و آنها را به سوی خویش می کشانم و به دام می اندازم. روز گذشته یکی از این طنابهای محکم را به گردن شیخ مرتضی انصاری انداختم و او را از اتاقش تا اواسط کوچه ای که منزل شیخ در آنجا قرار دارد کشیدم ولی افسوس که علیرغم تلاشهای زیادم شیخ از قید رها شد و رفت.

سفر آخر

حجه الاسلام سید عباس موسوی نقل کردند :
در سفری که به سوریه مشرف شده بودم خدمت جناب جعفر یحیی ابوموسی از شاگردان جناب حدّاد رسیدیم .
وقتی وارد شدیم ایشان گریه اش گرفت و از اینکه کسی حالش را پرسیده و سراغ ایشان را گرفته منقلب شدند ، در آن دیدار بیان کردند :
مرحوم حدّاد در آخرین سفری که به سوریه آمدند خواستند که من دو نفر را از سفرشان به سوریه خبر کنم که آنها هم بیایند به سوریه .
یکی آقا سید محمد حسن شرکت اصفهانی و یکی علامه تهرانی  .

آزادگی

متولی باشی شهر قم، برای انجام کاری نیم ساعت مانده به اذان ظهر به منزل آیت الله شیخ ابوالقاسم کبیر وارد شد و دید ایشان ماست را آب کرده و در آن نان ریخته و مشغول خوردن می باشد.

آقا شیخ غلامرضا فقیه یزدی

مرحوم آقا شیخ غلامرضا یزدی عجیب آدمی بود.
حقایق را باورش آمده بود. چند وقتی در قم بود و صبح ها در مدرسه فیضیه نماز میخواند. پسرش فوت کرد.
او در فوت پسرش گریه نمی کرد و این را خلاف مقام رضایت حق می دانست و می فرمود: امانت خدا بود خودش خواسته بگیرد.
آیت الله  سید محمدتقی خوانساری فرمود ایشان باید گریه کند و الا مریض می شود.
به همین خاطر ایشان را مجبور کردند بر جسد فرزندش نماز میت بخواند.
ایشان نیز در نماز چون به این جمله رسید که می خوانند: «اللهم ان هذا المسجی بین قدامنا» گریه اش گرفت.

 

ادب آیت الله سید احمد خوانساری

 

مرحوم آقا سید احمد خوانساری طوری مؤدب و متواضع بود که در هنگام نشستن در میهمانی ها به دیوار تکیه نمی داد و با فاصله از دیوار می نشست.
بنده چون برایش لباس می دوختم با ایشان آشنا شده بودم و به منزلش می رفتم. هر کس که می خواست از منزلشان بیرون برود بر می خاست ودر منزل می ایستاد تا مهمان از منزل با احترام خارج شود.
این احترام را برای همه مهمانها رعایت می کرد.

 

منبع: کتابهای ناگفته های عارفان و داستانهایی از علما

دعاکن آل شیطان نباشیم

مدتها نماز آیت الله اراکی شرکت کردم و یکبار ندیدم ایشان در نمازش شک کند.
نمازش از نماز اکثر علما طولانی تر بود.
یک آقایی بود با ما آشنا بود و اهل شیراز بود. و هر بار که قم می آمد یک سر هم به ما می زد. ایشان قم که می آمدند منزل آیت الله اراکی می رفتند. یک روز رفته بودند منزل آقای اراکی و گفته بودند: بنده از ارادتمندان شما هستم.
گفته بود خودتان را معرفی کنید.
گفته بود: بنده آل طیب هستم.
آیت الله اراکی فرموده بودند: دعا کن من آل شیطان نباشم.

 

آقا را تا منزل همراهی كنيد!

مرحوم آیت الله سید عبدالكریم كشمیری خاطرات بسیاری از حاج مستور شیرازی رحمه‌الله در طول اقامت خود در نجف اشرف به خاطر داشت و از او به عنوان مردی « فوق‌العاده» یاد می‌كردند و برای او كراماتی قایل بودند.

 روزی برای من تعریف كردند:
مرحوم حاج مستور تا هنگامی كه در كوفه اقامت داشت، هر سال به مناسبت عید غدیر جشن بسیار مفصلی ترتیب می‌داد و از محبان حضرت امیر علیه‌السلام به نحو شایسته‌ای از لحاظ معنوی پذیرایی می‌كرد.

صفحه‌ها

اشتراک در نکته های ناب اخلاقی