مردان خدا را نمی توان شناخت

مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالكریم حایری یزدی (1276-1355) پس از سال‌ها اقامت در عراق و كسب فیض از محضر علمیا بزرگ در سال 1332 به اراك عزیمت كرد، و به هنگام ترك عراق 56 سال از عمر شریف ایشان می‌گذشت.

چون این ماجرا برای این عالم بزرگوار در نجف اتفاق افتاده، می‌توان حدس زد كه ایشان در آن زمان بیش از 40 سال داشته‌اند و اماراتی كه در این ماجرا وجود دارد این حدس را تقریباً تأیید می‌كند.

تلفنی كه به خدا زدم!

سالها قبل ، در اتاق كار خود نشسته بودم كه مرد روحانی خوش چهره‌ای وارد شد. از چین‌های عمیق پیشانی‌اش پیدا بود كه مردی دنیا دیده و سرد و گرم روزگار چشیده‌است. سر و وضع نسبتاً مرتبی داشت و پنجاه ساله به نظر می‌رسید و رفتار متین او انسان را به احترام وامی داشت.

پس از سلام و احوال پرسی، گفت:
شنیده‌ام كه روحانی زاده‌اید و اصیل و درد آشنا. كتابی نوشته‌ام كه اگر مجوز چاپ آن را صادر كنید برای هیمشه ممنون شما خواهم بود.

اوقات خوش آن بود كه ... !

آیت الله كشمیری قدس‌سره تا هنگامی كه در قم در كوچه « آبشار» سكونت داشتند، در نهایت طراوت روحی به سر می‌بردند و به هیچ عارضه جسمی مبتلا نبودند  و از وقتی كه به خانه جدید منتقل شدند، غالباً با ناملایمات روحی و جسمی مواجه بودند.

 روزی كه در همین خانه جدید به محضرشان شرفیاب شدم، با قبض روحی عجیبی دست و پنجه نرم می‌كردند.
به ایشان عرض كردم:
از هنگامی كه به این خانه آمدید گرفتاری‌ها هم با شما آمد!
ایشان ضمن اینكه مطلب مرا تصدیق كردند، پرسیدند:
شما علت این گرفتاری را از چه می‌دانید؟
گفتم: مخلص را امتحان می‌فرمایید؟

گر انگشت سليمانی نباشد ... !

حجت الاسلام سید شجاع ‌الدین اولیایی از روحانیون با اخلاصی است كه مجالست با آیت الله كشمیری - ره  را مغتنم می‌شمرد و مورد عنایت آن بزرگوار قرار داشت.
روزی به سراغ من آمدند و گفتند:
مدتی است كه آقای كشمیری سكوت اختیار كرده و با كسی سخن نمی‌گویند و به جواب سلام و پرس و جوی كوتاه از اشخاص بسنده می ‌كنند و ارادتمندان ایشان نگران حال این بزرگوار هستند.

پرسیدم:
مگر اتفاق تازه‌ای افتاده؟!
گفتند:

مدّاح علی (عليه‌السلام)

 در آذرماه 1360 توفیق خلوتی نصیبم شده بود و حال و هوای دیگری پیدا كرده بودم.
روزی كه سرگرم مطالعه و بررسی اشعار آیینی شعرای شیعی بودم، ناگهان به ذهنم این مسأله خطور پیدا كرد كه هنوز مجموعه قابل مقبولی از اشعار برگزیده «علوی» در اختیار شیفتگان مولا امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) قرار نگرفته و بسیار به جاست از فرصتی كه دست داده استفاده نموده و این خلأ ملموس را در حد توانی كه دارم پر كنم.

در نهایت تصمیم گرفتم این مجموعه را در پنج بخش تنظیم كنم:
الف- میلاد مولا علی (علیه‌السلام)
ب- غدیر خم
ج- مناقب مولا علی (علیه‌السلام)

شير دادن با وضو

مرحوم حجة الاسلام دکتر هادی امینی فرزند علامه امینی می گوید:
 مادر بزرگم ( مادر علامه امینی) یک روز آمده بودند منزل ما در نجف.
من مطالبی درباره زندگی علامه از ایشان پرسیدم. مادربزرگم به یکی از نکات عجیبی که اشاره کردند این بود که می گفت:
من بعد از اینکه ایشان متولد شد تا دو سال تمام هیچ وقت بدون وضو به ایشان شیر نمی دادم و هر وقت موقع شیر دادن ایشان می شد مثل اینکه به من القاء می شد و من می رفتم وضو می گرفتم و بعد به ایشان شیر می دادم ، به یاد ندارم بدون وضو به ایشان شیر داده باشم و برکات زیادی در این وضو گرفتن و شیر دادن نصیبم شد.

 

سيراب شدن علامه امينی

از قول فرزند علامه امینی (قدس سره) نقل می کند:
وقتی پدرم را دفن کردیم  ، یکی از بزرگان  آمد و به من تسلیت گفت و فرمود:
 من در این فکر بودم ببینم مولا امیرالمؤمنین (علیه السلام) چه مرحمتی در مقابل زحمات و خدمات مرحوم امینی می نمایند.
در عالم خواب دیدم:
حوضی است  و آقا امیرالمؤمنین (علیه السلام) بر لب آن ایستاده اند. افراد می آیند و مولا از آن حوض ،  به آنها آب می دهند. گفتند: این حوض کوثر است.
 در این حال آقای امینی به نزدیک حوض رسید حضرت ظرف را گذاشتند، آستینها را بالا زده و دستان مبارکشان را پر از آب کردند و به علامه آب خورانیدند و خطاب به او

سفارشات علامه امينی

مرحوم حجه الاسلام دکتر امینی چنین می نویسد:
پس از گذشت چهار سال از فوت مرحوم پدر بزرگوارم علامه امینی نجفی یعنی سال 1394 هجری قمری ، شب جمعه ای قبل از اذان فجر ایشان را در خواب دیدم. او را شاداب و خرسند یافتم.

جلو رفته و پس از سلام و دست بوسی عرض کردم:
پدر جان! در آنجا چه علمی باعث سعادت و نجات شما گردید؟
گفتند: چه می گویی؟
مجددا" عرض کردم:
آقا جان! در آنجا که اقامت دارید، کدام عمل موجب نجات شما شد؟
کتاب الغدیر ... یا سایر تألیفات .... یا تأسیس و بنیاد کتابخانه امیرالمؤمنین علیه السلام؟

پشتکار برای تحصيل معارف

از قول فرزند علامه امینی نقل شده است :
بعضی ها خیال می کنند کتاب الغدیر به راحتی تألیف شد است.
مرحوم علامه امینی سختی ها متحمل شد که توصیف آن از عهده زبان خارج است.
مقابل خانه ما کتابخانه مرحوم کاشف الغطاء قرار داشت ایشان یک مدرسه ای هم داشتند که در جنب این کتابخانه بود و دارای ده، دروازه حجره بود. کتابهای این کتابخانه از پدرشان شیخ علی کاشف الغطا به ایشان رسیده بود و هیچگونه امکانات رفاهی نداشت.

مرحوم مقدس اردبيلی و مخالفت با هوای نفس

در مجلسی، مرحوم ملا عبدالله تستری از مرحوم مقدس اردبیلی مسئله ای را سؤال کرد مقدس اردبیلی فرمود : بعدا" می گویم .
پس از اتمام مجلس دست  تستری را گرفت و از مجلس بیرون آورد. و رفتند به صحرا و در انجا جواب مسئله را شرح داد.
ملا عبدالله گفت: چرا این مطالب را در مجلس نفرمودید .
مقدس فرمود: اگر در آنجا در حضور مردم صحبت می کردیم شاید مایه نقصان من و تو می شد چون هر یک خواهان  پیروزی خود بودیم و این نفس سرکش استفاده سوء می نمود و از شائبه ریا و خود خواهی خالی نبود و گناهکار می شدیم ولی الآن در این

صفحه‌ها

اشتراک در نکته های ناب اخلاقی