رئیست کیه؟ (آیت الله محمد تقی بافقی)

بعد از اینکه رضا شاه، آیت الله محمد تقی بافقی را به دست گیر و به زندان منتقل کرد، ایشان با حالات معنوی و رفتار اخلاقی خود؛ اوضاع زندان را متحول نموده و زندان به صورت مسجدی درآمده بود.
یک روز بازپرسی برای بازجویی ایشان با چند نفر وارد زندان شد تا کار را یک طرفه کند و یک نفر منشی هم مشغول نوشتن سخنان ایشان شد.
بازپرس می پرسد: آقای شیخ شما را چه کسی تحریک کرده که به خاندان سلطنتی امر و نهی کنی؟
شیخ می فرماید:
اولاً بگو تو از کدام ملت هستی تا با تو بحث کنم؟

تاثير کلام

گریه ها، ناله ها، مناجات و عبادات شیخ محمد تقی بافقی زندان و زندانیان را متحول نموده بود و زندان شده بود مسجدی که عدّه ای در آن اعتکاف نموده اند؛ جمع زیادی از زندانیان از گناهان خود تائب شدند و در اول وقت به امامت ایشان نماز جماعت برگزار می شد.
معظم له نیز با موعظه و پند زندانیان را به توحید و خداپرستی دعوت می نمود و به تبلیغ دین می پرداخت.
حتی مأموران زندان که مراقب ایشان بودند از دیدن حالات این مرد متنبّه شده و اهل عبادت شده بودند.

مبارزات و واجب دینی (مرحوم شیخ محمد تقی بافقی)

آیت الله شیخ محمد تقی بافقی، مکرراً اجتماع عظیمی از مردم قم را در صحن حضرت معصومه -علیها السلام- گرد می آورد و با سیاست دولت رضاخانی که امر به معروف و نهی از منکر را ممنوع کرده بود به مخالفت برمی خیزد.
شیخ شهید در این اجتماعات عظیم که مأمورین ستمگر و بی رحم شاهنشاهی از متفرق کردن و درگیری با آن عاجز می ماندند، طلاّب و مردم را تشویق به اقامه این فریضه الهی می فرمود و به دولت رضاخانی هشدار می داد که با اسلام مقابله ننماید.
ايشان در اجتماعات با صدای بلند فریاد می زد:
" أما فِیکُم رَجلٌ رَشِیدٌ ؛ آیا در میان شما جوانمردی یافت می شود."

توسعه مسجد مقدس جمكران و مرحوم بافقی

تا قبل از ورود آیت الله محمد تقی بافقي به قم، مسجد جمکران مورد بی اعتنایی و متروك بود، تا اين‌كه آن بزرگوار با  روح پر عظمت و همّت مردانه، قصد رونق دادن به آن مسجد را نمود. ایشان مردم را دعوت و تشويق به رونق بخشیدن به آن مكان شريف می كرد. هر هفته يك مرتبه يا بيشتر، خصوصاًً در شب‌هاي پنجشنبه و جمعه - كه مزاحمتی با تحصيل طلّاب نداشت- به آن‌ مکان مشرّف مي‌شد و همراه با جمعي از طلاب متدين و پرهيزكار شب را تا صبح بيتوته مي‌نمود .
 پس از مدتی اقدام به تعمير و ساختن آب انبار برای مسجد جمکران نمود، حتي خود نيز با شوق زيادي همراه با کارگران كار کرد.

از این به بعد او را فاطمه صدا بزنید

ماه مبارک رمضان سال۸۲ به همراه علامه بهلول در مکتب نرجس زاهدان مشغول نماز بودیم، که به ایشان اطلاع دادند، دختر بچه ای چهار ساله به نام صنم از بیماری لاعلاجی رنج می برد و هم اکنون بعد ار ۴۸ ساعت بستری شدن در بیمارسان حضرت علی اصغر (علیه السلام) زاهدان و پس از انجام آزمایش های متعدد پزشکان از بهبود حال اوناامید و مایوس شده اند. علامه بهلول فرمودند: باید برویم این دختر بچه را از نزدیک ببینیم. ساعت یک و نیم بعد از ظهر بود که با علامه بهلول به عیادت این دختر بچه رفتیم. پدر و مادر دختربچه آنجا حاضر بودند، گفتند: دختر بچه چیزی نمی خورد و مرتب سرفه می کند.

ویژگی های شخصیتی علامه حاج شیخ محمد تقی بهلول

اخلاق پیامبر گونه
یک روز در حالی که مشغول صحبت کردن با معظم له بودم ایشان پایش را بلند کرد و گفت: می دانی چرا جوراب نمی پوشم ؟! عرض کردم: نه.
فرمود: می دانی چرا لباس ساده ای می پوشم ؟!
عرض کردم: خیر نمی دانم.
فرمود: چون ما بزرگ و امام مردم هستیم باید در حدّ ضعیف ترین مردم باشیم تا ا گر کسی مثلاً لباسی نداشت خجالت نکشد و بگوید که تازه لباس نداشتن که عیب نیست بهلول هم ندارد.

قدرشناسی

چند خاطره کوتاه از علامه بهلول

- روزی از شیخ بهلول سؤال شد؛ چه وقت مى شود خدمت آقا امام زمان(عج) مشرّف شد، ایشان پاسخ داد:

«با تقوا باشید، وقتى که بین شما و حضرت سنخیّت باشد، دیدن امام زمان مهم نیست، مهم این است که ایشان ما را ببینند. افراد زیادی حضرت امیرالمومنین على(علیه السلام)را دیدند، امّا دشمن ایشان شدند.»

- علامه بهلول سى و یک سال در زندان افغانستان اسیر بودند، بعد از  مدتی دلگرفتگی سراغ ایشان آمد و به خدا گلایه کرد که چرا باید این مدت طولانى در زندان باشد. همان شب در عالم خواب مادرش را دید که به او گفت:

صفحه‌ها

اشتراک در اسوه های اخلاقی