مدارا و مماشات

منزل حضرت استاد، محل رفت و آمد افراد مختلف بود؛ و از جاهاى دور و نزديك - با محدوديت خاص - براى مشكلات دنيائى يا آخرتى مى‏ آمدند. افرادى هم كه بيشتر اوقات نزد ايشان مى‏ آمدند و يا استاد منزلشان براى دعوت مى‏ رفتند يكسان نبودند.
از اين جهت به هركس به اندازه حالات و مجاهدات نظر داشتند. به بعضى عنايت عام، و به بعضى عنايت خاص 
با افراد زيادى مدارا و مماشات مى‏ كردند؛ نه اينكه آنان توانستند از استاد استفاده كنند و رشد نمايند اين سبك و سيره در بعضى شاگردان سيدعلى آقا قاضى هم ديده شد كه تا آخر عمر از توحيد سر در نياوردند.!!

پياده‏ روى

بازگرداندن
اوايلى كه استاد از عراق به ايران آمد، در قم ساكن شد و گاهى به تهران منزل فرزندان خود مى‏رفت. شاگردى گفت: «با ماشين خودم از تهران به طرف قم به راه افتادم. چون به بهشت زهرا رسيدم يك مرتبه به دلم افتاد كه به منزل فرزند استاد بروم. شايد ايشان بخواهد به قم بيايد. پس به طرف منزل فرزندشان رفتم. چون رسيدم در زدم و با تعجب ديدم استاد آماده رفتن به قم مى‏باشد و ساكش را نيز در دست دارد. فهميدم كه اين از تصرّف ايشان بود كه مرا برگرداند».

پياده‏ روى

درد

نقل شده كه عارف باللَّه آخوند كاشى اواخر عمر مريض شد. عارف ربّانى آقا محمّد بيدآبادى براى مداواى ايشان نوشت كه 202 مرتبه به عدد «ربّ» اين آيه را بخواند:
«رَبّ أَنّى مَسَّنِىَ الضُّر و أنتَ أرحَمُ الرّاحمين. يعنى ايّوب آن‏گاه كه پروردگارش را خواند كه به من گزند (رنج) رسيده است و تو بخشاينده‏ ترين بخشايندگانى، پس او را پاسخ گفتيم و گزندى كه به وى بود را از او زدوديم». (در آيه ربّه دارد)
آخوند كاشى اين دستورالعمل را ديد گفت: 
«دواى من همين است».

وساطت و شفاعت

اهل دانشى از ايران در نجف مشغول تحصيل بود كه بعداً به مدارج علمى بالايى نائل شد. كسى از طايفه نسوان از قبيل ه‏اى خاص بعضى روزها براى ايشان شير مى‏ آورد. روزى طبق هر روز كه شير آورد، او تقاضاى متعه كرد. آن زن بسيار ناراحت شد و به قبيله خود خبر داد. آنان قصد كردند ضربه‏ اى مهلك و سنگين بر او وارد كنند. استاد فرمود: «من وساطت و شفاعت نزد آن قبيله كردم و آنان عقب‏ نشينى كردند و آبروى آن اهل دانش حفظ شد».

اختلاف عشايرى 

راه و رسم

تبیين روش عملى 
از مسائل مهم، توضيح و تبيين طريق و سيره عملى استاد است. لكن براى خوانندگان اين كتاب، بعضى از آن‏ها را به نحو اختصار اشاره مى‏ كنيم تا آشنايى مختصرى پيدا كنند.
الف: بايد مجاهدت كرد و با تنبلى كسى به جايى نمى‏ رسد.
ب: ذكر و فكر با دستور استاد حاذق، سريع‏تر و بهتر پيش مى‏ رود.
ج: از اعمالى كه جنبه تسخير جنّ و امثال اينها را دارد، بايد پرهيز كرد.
د: دورى از اطعمه و اغذيه لذيذ براى تهذيب نفس بهتر است.
ه: نفى خواطر با ذكر و فكر بايد باشد تا شيطان نفوذ نكند.
و: تأثير اذكار طبق روايات تا يك سال مثمر ثمر خواهد بود.

گمنامی اولیاء

قم، خيابان دور شهر، كوچه صدوق، خانه‏ اى پر از سكوت و انتظار، بدون صدا و شكوِه، شخصيتى در انزوا و خلوت و دور از هيا و هوى، مريض احوال؛ به ذكر قلبى مشغول و با جانش با حضرت جانان نجوا مى‏ كرد. الآن (1389 شمسى) يازده سال از رحلت آن جناب مى‏ گذرد. آن‏ وقت كه حيات داشت، گمنام و دور از شهرت و رياست بود. دورى از مرقد حضرت اميرالمؤمنين‏ (عليه السلام) برايش بزرگ‏ترين ناراحتى بود. مداواى خود را در رفتن به نجف و بهترين آرزوى خود مى‏ دانست.

عنايت استاد پس از مرگ

افراد زيادى از اهل سلوك و غير آنان سؤال كردند كه آيا استاد نسبت به شاگردان و كسانى كه در سلوك شيوه ايشان را پيروى مى‏ كنند و كسانى كه قبل از رحلت و يا بعد از وفات دوست‏دار ايشان بودند و شدند، عنايت دارد؟!
 در جواب گفته شد: اگر همه مكاشفات و وقايع و منام‏ هاى رحمانى متعلق به استاد جمع‏ آورى شود، خود كتابى مى‏ شود.
 آنانى كه از نظر سيره و محبت به ايشان از نظر روحى قريب مى‏ باشند، از عنايات بيشترى برخوردارند.

سوال از استاد

خلسه چيست؟
ج: خالى كردن ذهن از هر چيز و از هر خيال را مى‏ گويند و مرحوم آقاى قاضى هم خلسه‏ هاى طولانى داشتند و بعضى در خلسه، جذبه به آنها دست مى‏ دهد و ناگهان تكان مى‏ خورند.
 
 آيا خلسه (يعنى در خود فرو رفتن و خالى كردن ذهن از هر چيز غير حق) براى سالكين لازم است؟
ج: بعضى اساتيد عرفان داراى خلسه‏ هاى طولانى بودند و بهتر آن است كه چشم بسته باشد و در جاى خلوت نشسته و افكار از همه جا به دور و فقط به حق مشغول باشد؛ و لازمه‏ اش آن است كه از هر نوع تعيّن و تقيّد ذهن را خالى كند.
 
خلوت و سكوت

حاج مستور

او داراى طىّ‏ الارض بود، وقتى ايشان از كوفه به طرف مسجد سهله مى‏ رفت، گفتم با او بروم. پا گذاشتم براى حركت ديدم نصف راه را رفته است، كمى رفتيم ديدم او به مسجد سهله رسيده است!
 شبى تاريك و بارانى كه زمين گل‏ آلود بود، همراه من آمد. كمى رفتيم توسط ايشان به خانه رسيديم و اين طىّ مسافت بعيد از قدرت او بود.
 فرمودند: مدتى بود از ايشان چيزى (غير مادى) مى‏ خواستم و او نمى‏ داد. از كوفه آمدم نجف، حرم اميرالمؤمنين‏ (عليه السلام) و از او به مولايش امام على‏ (عليه السلام) گله كردم كه چيزى مى‏ خواهم و نمى‏ دهد.

حفظ حريم خانواده

حالات 

بعضى حالات و كراماتى دارند و بعد در سنين پيرى مثلاً، به امراض جسمانى مبتلا مى‏ شوند، آيا همه حالات و قدرت‏ ها مى‏ رود؟
 ج: اگر صفتى يا حالى ملكه شده باشد مى‏ ماند، و الّا حالات غير ملكه‏ اى به اندك غفلتى از بين مى‏ رود.
 
حزن
 بعضى حُزن را بهتر از فكر مى‏ دانند، گويند فكر اختيارى است و حزن طبيعى و جبّلى انسان است، آيا درست است؟
ج: حُزن فرع و شعبه تفكّر است، چون فكر مى‏ كند و به كارهاى گذشته و ناكامى‏ هاى خود مى‏ نگرد، حزين مى‏ شود. در نتيجه تفكر بالاتر و حزن منشعب از فكر است.
 
 حكمت

صفحه‌ها

اشتراک در اسوه های اخلاقی