احترام بزرگترها

احترام بزرگترها

خيلى تواضع نسبت به بزرگتر از خودش داشت. آن جلساتش بيشتر با افراد بزرگتر از خودش، شايد با فاصله سنى 20 تا 30 سال بود. خيلى به اين‏ها علاقه داشت و واقعاً به آنها احترام مى‏گذاشت و خيلى دوستشان داشت؛ و با اصرار براى ناهار دعوتشان مى‏كرد و آنها مى‏آمدند. ايشان چهار زانو جلوى ايشان مى‏نشست، فقط به صحبتشان گوش مى‏داد. يك جور خيلى عجيب، اصلاً گمان نكنم (جاى ديگر) چنين چيزى باشد يعنى خيلى به بزرگترهاى خودش مخصوصاً به علما احترام مى‏گذاشت.
 
 احترام به سادات

آقا مصطفی خمینی (ره)

بعد از اينكه فرردين سال 1359 به ايرن آمديد، امام خمينى‏قدس سره چه سؤالى از شما كردند؟ گفتند: ايران را چطور ديديد؟ گفتم: تاريك است.
درباره منزل مسكونى چه فرمودند؟ گفتند: از خريد خانه مضايقه نكن، برايمان همين خانه (خيابان دورشهر خيابان صدوق قم) را خريدند.
امام خمينى(ره) را چطور ديديد؟ شخص بزرگى بود، نظير نداشت. اراده عجيبى  داشت. مستقيم دركار بود. ثبات داشت، كأنّه  مى‏ديد، از آرامش برخوردار بود.
در كربلا شما ايشان را ديديد و گفتيد: شما را دوست دارم؛ ايشان هم چيزى به شما گفتند، آيا يادتان هست؟ نه.
 با امام خمينى رفيق بوديد؟ بله، ارادت داشتم.

همراه با امام خمینی (ره)

جناب استاد در نجف اشرف با آيت اللّه سيد مصطفى خمينى «ره» دوست و رفيق بودند، و ايشان را شخصى فاضل و دور از تعيّنات ظاهرى مى‏دانستند. گاهى با ايشان به مهمانى‏ها و گاهى به مسجد كوفه  و... مى‏رفتند.
 رابطه ايشان با استاد به گونه‏اى بود كه روزى استاد بر اثر كثرت جوع و ذكر توحيدى كه به تعداد هفتاد هزار است مشغول بودند، از حال مى‏روند. حاج آقا مصطفى ايشان را به منزل مى‏برد و غذائى تدارك مى‏بيند و قدرى ايشان را تقويت مى‏كند تا به حال عادى باز مى‏گردند.

امام خمينى (ره)

آشنايى با امام راحل
استاد با آيت اللّه سيد مصطفى خمينى در نجف دوست و رفيق بودند و ايشان را شخصى فاضل و دور از تعينات ظاهرى مى ‏دانست. استاد فرمودند: يك وقت آقا مصطفى به ابوى ‏شان آيت اللّه خمينى ‏قدس سره عرض كرد: آقا سيد عبدالكريم كشميرى از چيزهايى پنهانى خبر مى‏ دهد. ايشان به آقا مصطفى فرمودند: بگوئيد من در ايران خوابى ديده‏ ام و به كسى هم نگفتم، بگويد آن خواب چه بود؟

تشرّف خدمت مهدی موعود (عج)

 تشرّف ندارى
آيت اللّه كشميرى مى ‏فرمودند: ما با يكى از آقايان در نجف، هم صحبت بوديم و مجالست داشتيم. بعد از مدتى شنيدم كه عده‏ اى از جوانان پاك دل در شب جمعه (يا شبهاى شنبه) خدمت آن آقا مى ‏روند و از او در مورد حضرت ولى عصر (عليه السلام) سؤال مى ‏كنند و ايشان هم پاسخ مى ‏دهد.
 گفتم: ايشان عالم درس خوانده‏اى هستند و به سؤالات پاسخ مى ‏دهند، تا اين مرحله اشكالى ندارد، ولى اگر از اين مرحله فراتر رود و آن هايى كه به مجلس او مى‏ روند به اين باور برسند كه او خدمت حضرت تشرف دارد آن وقت خطرناك مى ‏شود.

سرّ الهى

انتظار فرج
ايشان مى‏فرمودند: طبق آن چه كه در روايات است افضل اعمال انتظار فرج است و روى مسأله فرج (امام زمان‏عليه السلام) خيلى تأكيد مى‏كردند و مى‏فرمودند: شيعه واقعى كسى است كه هميشه در انتظار اين فرج و گشايش باشد و عبادت واقعى همين است.
 
 سرّ الهى
تشرف خدمت امام زمان را سرّ الهى مى‏دانسته و عقيده داشتند بسيار مواردى كه از تشرفات ذكر مى‏شود تشرف نيست.
 
 ادعای رویت
سبك ايشان سبك خاصى بود، سكوت مطلق! حتى يك كلمه كسى از ايشان چنين صحبت‏هايى (ادعاى رؤيت امام زمان‏عليه السلام) نشنيده است.
 
 توسل به امام زمان‏ (عليه السلام)

مخالف عرفان

مخالف عرفان
سال‏هاى پيش بعضى اهل دانش مشهور و معروف در نجف وفات كردند. شرح احوال اينها را نوشتند؛ و در شرح احوال يكى از آنان متذكر شدند كه آن عالم شاگرد عرفانى مرحوم سيد على آقا قاضى بودند.!!
 وقتى اين مطلب را به جناب استاد رساندند، فرمودند: ايشان با مسلك عرفان مخالف بودند؛ خودم با او صحبت كردم؛ او تكيه بر شريعت صرف داشت، حتى بعضى را از سلوك به حوزه عرفان نهى مى‏كرد.!!
 
 امام زمان
استاد مى‏فرمودند: امام زمان‏(عليه السلام) پاك و طاهر است، بايد پاك شويد، طاهر شويد، تا با او سنخيت پيدا شود.

الهام

خدايا چه خوش است خاطرهاى الهام در يادآورى تو». در واقع «الهام» نوعى اعلام است كه بر دل عارف مى‏آيد، گاهى به توجه و گاهى بى‏اكتساب و توجه، در واقع وارد غيبى است كه بر قلب مى‏نشيند.
 الهام اگر رحمانى باشد فيضى از حق بر دل سالك الى اللّه است، و اگر شيطانى باشد از القائات شيطان و وساوس است و جنبه نفسانى دارد. تفريق ميان اين دو براى مجتهدين از سالكين كمى مشكل و براى عموم مشكل‏تر است. استاد حاذق است كه در تبيين نوع الهام مى‏تواند سالك را متوجه كند و او را اگر شيطانى و نفسانى باشد نجات بدهد.
 براى نمونه چند مورد از الهامات حضرت استاد را نقل مى‏كنيم.

براى قلب خوب است

سبك و سنگينى غذا
فرمودند: وقتى كه انسان طبق دعوت براى صرف ناهار و يا شام به منزل كسى مى‏رود اگر غذا را از روى محبت پخته باشند، اشتها را برمى‏انگيزد و هيچ سنگينى ندارد ولى اگر با بى‏ميلى و كراهت آن را پخته و آماده كرده باشند، اگر گرسنه باشيد رغبتى در خوردن آن غذا نمى‏بينيد. اگر شرم حضور مانع نبود نمى‏خورديد، چه آن كه فوراً آثار آن را در روح و بدن احساس مى‏نماييد.
 
 براى قلب خوب است
گاهى كه افراد وارد منزل مى‏شدند، سيب درختى كه همسرشان پوست كرده بودند و آماده خوردن بود را به واردين تعارف مى‏كرد و اين جمله را بارها مى‏فرمود: «سيب بخوريد كه براى قلب نافع است.

صفحه‌ها

اشتراک در اسوه های اخلاقی